فلسفه سیاسی

 220px-Sanzio_01_Plato_Aristotle

پلاتون و ارسطو در آکادمی آتن

اختلاف فلسفه سیاسی پلاتون از ارسطو را می‌توان به شرح زیر بیان کرد:

پلاتون خواستار یک انقلاب فرهنگی است و ارسطو نمی‌خواهد با فرهنگ غالب در جامعه قطع رابطه کند

پلاتون فقط به یک ایده معتقد است و ارسطو به ایده‌های متعدد

پلاتون متخصصان را در نظر دارد و ارسطو تمام شهروندان را

پلاتون در امور سیاست به فلسفه ماوراء طبیعی (متافیزیک) اعتقاد دارد و ارسطو این باور را ندارد (درعـکس بالا پلاتون با انگشت آسمان را نشان می‌دهد و ارسطو زمین را )

پلاتون تئوری فلسفی خود و عمل کرد اجتماعی را ادغام می‌کند و برای ارسطو فلسفه عملی ( practical  philosophy ) معتبر است

فلسفه سیاسی غرب با سقراط آغاز گردید. پلاتون که برجسته‌ترین شاگرد سقراط بود پس از اعدام معلم خود ادعا کرد که آتن منصف و صادق‌ترین شهروند (سقراط) را به قتل رساند، پلاتون ادامه می‌دهد که در آتن دیگر نمی‌شود فعالیت سیاسی کرد. پلاتون آتن را ترک می‌کند و دولت خود را در تئوری و تفکر می سازد، دولتی که در آن حق و عدالت رعایت می‌شود. پلاتون با دموکراسی و تعلیم و تربیت آتنی قطع رابطه می‌کند. محققان یک نظر واحد در باره کتاب Politeia که پلاتون دولت مورد نظر خود را در آن تشریح کرده است ندارند: کتابی است رویائی (utopia)، یک ایده آل، یک نمونه و یا اینکه واقعاً پلاتون به این دولت که در کتاب Politeia نشان داده است ایمان داشته که روزی واقعیت گردد. در هر حال دولت ایده آل پلاتون دولتی است که فیلسوف‌ها در آن حاکم‌اند، دولت پادهشاهان فیلسوف. این دولت پلاتون نقطه مقابل دموکراسی آتنی بود، در این دولت پلاتونی شاعران دیگر معلمان تعلیم و تربیت شهروندان نبودند. فیلسوفان نقش شاعران را به عهده می‌گیرند، چرا که به نظر پلاتون شاعران دروغ گو هستند. موسیقی و اسطوره جای در دولت پلاتون ندارند. پلاتون یک انقلابی است و ارسطو یک فیلسوف. پلاتون خواستار یک انقلاب فرهنگی است و در صورتیکه ارسطو قصد قطع رابطه با فرهنگ غالب در جامعه و سیاست روزمره را ندارد. پلاتون نویسنده‌های تراژدی را از شهر ایده آل خود اخراج می‌کند و ارسطو نمی‌خواهد که با شاعران رقابت کند. ارسطو نمایش تراژدی را که شهروندان را وادار به تفکر می‌کند برای شهر ( دولت ) مثبت می‌داند. ارسطو شرائط موجود را قبول دارد، اما نه بدون انتقاد. ارسطو موارد و پدیده‌های مثبت را از منفی جدا می‌کند: آداب و رسوم مثبت و منفی، قانون اساسی مثبت و منفی. پلاتون یک کلیت منسجم ( بسته ) می‌خواهد: شهری (دولتی) با تشکلی منسجم ( centrallized state ) و یک ایده منسجم و واحد ( unity ). پلاتون تک ایده‌ای را خوب و گوناگونی و کثرت ایده‌ها ( Pluralism ) را نا‌مناسب برای یک شهر ایده آل می‌داند. برای پلاتون شهر مانند یک جسم بسته است، مانند یک خانواده بزرگ. تساوی بین زن و مرد که پلاتون خواستار آن است به معنی آزادی زنان نیست ( women`s liberty ). قصد پلاتون فسخ خانواده و جذب زنان در شهر ایده آل است – این نظریه پلاتون در باره زنان نتیجه تک تفکری ( oneness- thought ) فیلسوف است. پلاتون همیشه به یک مقوله بسته و واحد می‌اندیشد و همین طرز تفکر در باره افراد نیز صدق می‌کند: هر فردی می‌بایست فقط یک کار را انجام دهد و کسی که کار‌های مختلفی را انجام می‌دهد نمی‌تواند متخصص برجسته‌ ی باشد. شهر ایده آل پلاتون شهر متخصصان و یک پارچه است. اما برای ارسطو شهر ( دولت ) یک تشکل بسته و یک پارچه نیست. دولت برای ارسطو تشکیل شده است از اجزاء ی متعدد و انسان‌های گوناگون (multiplicity). این تفاوت را نباید دولت از بین ببرد و همه شهروندان را همگون نماید. به عقیده ارسطو در امور سیاست نباید فقط متخصصان حرف آخر را بزنند، شهروندان عادی نیز می‌تواند مسائل سیاسی را مطرح کنند. امر سیاست درست مانند منتقدان ادبیات است: با وجود اینکه این افراد خود نویسنده نیستند اما قادر به نقد آثار ادبی هستند. ارسطو بر این عقیده است که اظهار نظر در باره یک خانه منحصر به ارشیتک نیست بلکه کسی که در خانه زندگی می‌کند نیز صاحب نظر است و بالاخره این آشپز نیست که تعیین می‌کند که آیا غذا خوشمزه است و یا نه، بلکه مهمان. ارسطو می‌گوید که هر شهروندی می‌تواند سیاستمدار شود و یک جامعه‌ای که فقط بدست متخصصان اداره شود نمی‌تواند اصول دموکراسی را رعایت کند. پلاتون بر این نظر است که فقط تعداد کمی متخصص سیاسی ( نخبگان ) باید اداره دولت را در دست گیرند. در یک جامعه دموکراسی، به عقیده ارسطو، هر فردی می‌تواند حرف خود را بزند و برای پلاتون این آزادی فردی  بد‌ترین پدیده دموکراسی است. ساختار و مدل خانواده که برای پلاتون می‌بایست الگوی دولت باشد از نظر ارسطو مردود است. در خانواده پدر حکم فرمایی (پدر سالاری) بر اعضای نا‌بالغ و محروم از آزادی می‌کند، در صورتیکه ساکنان دولت از شهروندان بالغ و آزاد تشکیل شده‌اند. اختلاف خانواده با دولت مانند اختلاف بین دیکتاتوری پدر سالارانه و حکومت جمهوری است. کانت و جان لاک هر دو حکومت پدرسالاری را رد می‌کنند و هانا آرنت به انتقاد ارسطو بر دولت یک پارچه پلاتون صحه می‌گذارد. سیاست با عقیده‌های گوناگون و نوع‌های مختلف زندگی شهروندان در رابطه است و از آنجائیکه هیج کدام از این عقید‌ها نمی‌توانند به تنهائی ادعا کنند که باز گو کننده حقیقت‌اند می‌بایست عقاید مختلف در مقابل یک دیگر قرار گیرند و در باره آن‌ها گفتگو شود. سیاستمدار نه پدر خانه است و نه پدر دولت.

فلسفه سیاسی پلاتون نه تنها فلسفهٔ ضد دموکراسی است بلکه مقولهٔ ماوراء طبیعی نیز هست ( Metaphysics ). واژه الهیات (Theologies) را برای اولین بار پلاتون به زبان آورد و در کتاب Nomoi فیلسوف طرح یک نظم الهی را پایه گذاری نمود که در آن اجازه بیان نظر دیگری که در اختلاف با این جهان بینی مذهبی باشد وجود ندارد. سوال پلاتون هنوز باب روز است: کدام دولت بهتر و کدام نظام منصفانه‌تر است. بعد از جنگ دوم حهانی فیلسوف انگلیسی کارل پوپر در کتاب «جامعه باز و دشمنانش» سعی نمود پلاتون را، در کنار هگل و مارکس، از تئوریسین‌های سیستم‌ها خود کامه معرفی نماید. این نظریه کارل پوپر درست است که پلاتون ضد دموکرات بود، اما این فیلسوف خود کامه نبود. در دولت ایده آل پلاتون نه طبقات مختلفی وجود داشتند و نه کسی استثمار می‌شد. پلاتون ترور، ایدئولوژی و احزاب توده‌ای را که سیستم‌های مستبد (هیتلر و استالین) را به وجود می‌آورند نمی‌شناخت. تا قرن ۱۲ فلسفه پلاتون در اروپا مورد توجه مسیحیان بود و تمام امور سیاسی و اخلاقی با بینش مذهبی، ماوراء طبیعی مورد بررسی قرار می‌گرفتند. فلسفه پلاتون و مذهب مسیحیت تشابه زیادی با یک دیگر دارند: در فلسفه پلاتون ایده در آسمان هست و در دین مسیحیت روح، پلاتون به دنیای دیگری اعتقاد دارد و مسیحیت روح را جاودانی می‌داند. ارسطو به روح جاودان و به خلقت دنیا از هیچ ایمان ندارد و به همین علت نیز ابن سینا و فیلسوف عرب ابن رشد ( Averroes ) نتوانستد فلسفه ارسطو را با قران وفق دهند.

ارسطو اشاره می‌کند که چون اکثریت شهروندان از طبقات فقیر جامعه هستند و تعداد ثروتمندان اندک است، پس می‌بایست دولت خواسته افراد بی‌چیز را برآورده کند. یونانیان فقط کاشف اصول دموکراسی نیستند، بلکه اصولا سیاست یک پدیده یونانی است: سیاست برای شهروندان یونانی قرن ۵ و ۴ میلادی یعنی هنر تشریح مسائل اجتماعی و گفتگو در باره آن‌ها در یک فضای باز، آزاد و با شرکت همه طبقات و افراد. در دنیا قدیم فقط یونانیان نبودند که هنر سیاست را کشف کردند، بلکه با سیاست و حتی تا حد محدودی نیز با دموکراسی ساکنان نواحی میان‌رودان نیز آشنا بودند. اما فقط سیاست و دموکراسی یونانی بر تاریخ بشریت اثر گذاشت و نه ملت‌های دیگر. یونانیان نه فقط کاشف سیاست به معنی امروزی هستند، بلکه آن‌ها مقوله سیاست را توسعه و تئوری آن را نوشتند که امروزه در فلسفه سیاسی پلاتون و ارسطو قابل مطالعه‌اند. دوران روشنگری قرن ۱۸ و ۱۹ اروپا به این ارث یونانی مراجعه کرد و دنیای مدرن غرب به وجود آمد. درفلسفه سیاسی پلاتون و ارسطو، بر خلاف دروه مدرن ( ماکیاولی )، سیاست از اخلاق جدا نشده بود و این خود نشان دهنده برتریت شرایط اجتماعی یونان قدیم قرن ۵ و ۴ بر دوران مدرن امروزی است.

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert