داستان بهشت در تورات را به خاطر داریم: خدا نخست آسمان و زمین را درست کرد ( ساخت) و بعد رودخانهها، گیاهان ( باغ ) را و در آخر آدم را خلق کرد. مسئولیت نگهداری از باغ را خدا به آدم واگذاشت. درختان میوه داشتند و شرایط زندگی در این باغ برای آدم خوب و مساعد بود. اما خدا به آدم این تذکر را میدهد که او ( آدم ) اجازه دارد از میوههای تمام درختان باغ، به غیر از میوههای دو درخت، درخت زندگی و درخت شناخت خوب از بد ، استفاده کند.
خدا به آدم میگوید که که اگر او ( آدم ) میوه درخت « شناخت خوب از بد « را مصرف کند جان خود را از دست خواهد داد. بعد از خلقت آدم خدا حیوانات و در آخر حوا را از استخوان سینه آدم خلق میکند. از نظر سلسله مراتب آفرینش حوا در مرتبه دوم قرار دارد و خدا او را برای کمک به آدم خلق کرد. تا این مرحله از خلقت انسان قادر به تشخیص خوب از بد ( اخلاق ) نبود. حال مار ظاهر میشود. مار به حوا میگوید که اگر او ( حوا ) میوه درخت » شناخت خوب از بد « را که خدا مصرف آنرا ممنوع کرده است میل ( بخورد) کند به شناخت و استقلال دست مییابد. حوا میوه درخت را میل میکند و به شناخت دست مییابد. حوا آدم را نیز وادار به خوردن میوه این درخت میکند و به این ترتیب او هم به شناخت دست مییابد. اگر حوا از اوامر خدا سرپیچی نمیکرد نه خود آگاه میگردید و نه آدم به آگاهی دست مییافت. از ادامه داستان بهشت در تورات اطلاع داریم: آدم و حوا از بهشت رانده میشوند و عمر جاودانی خود را از دست میدهند. مار نیز مجبور میگردد برای همیشه بر روی زمین بخزد و دشمن انسان گردد. تاریخ ( اسطوره ی ) خبر میدهد که در بدو پیدایش بشر نخست یک زن (حوا) دستورات خدا را نادیده میگیرد و به استقلال و خرد دست مییابد
دانش زائیده شک است. حوا اولین فرد در دنیاست که شک کرد و به دانش و آگاهی رسید!