شرق شناسی

 

 

     به خاطر بیآوریم که نخست استفاده از متد های علمی شرق شناسان غربی ( اروپایی و آمریکایی ) و در مرحله بعدی علاقه و کنجکاوی این محققان به شرق بود که با تحقیقات خود در رابطه با ایران  ( باستان شناسی، ایران شناسی، تاریخ شناسی، رمزگشایی خط میخی ) در قرن 19 و اوائل قرن 20 تاریخ ما را بازسازی کردند و ما را از گذشته باستان ( قبل از اسلام ) خود آگاه ساختند.

ما آگاهی تاریخی و شناخت هویت ایرانی خود را مدیون این پژوهشگران غربی هستیم. تاریخ شرق را غربی ها نوشتند. محقق مسیحی فلسطینی، ادوارد سعید، رشته شرق شناسی (1) را در بستر تئوری گفتمان ( discourse) قدرت فوکو قرار داد ( رابطه زبان، شیوه بیان و فرمانروایی – به عقیده فوکو زبان واقعیت را نشان نمی دهد، بلکه واقعیت را می آفریند ) و ادعا کرد که محققان این رشته با تحقیقات خود در باره شرق راه را برای تسلط امپریالیسم غرب بر کشور های شرق هموار کردند.* سعید اضافه می کند که شرق شناسان غربی یک تصویر منفی، تغییرناپذیر و کلیشه وار از اعراب و شرق ارائه داده اند که مغایرت دارد با واقعیت کشور های عربی. این شرق، با توجه به نظریه فوکو، ساخته شرق شناسان است. سعید همچنین شرق شناسان را به غرض ورزی به دین اسلام متهم می کند. با وجود اینکه سعید خود گفته است که از اسلام اطلاع زیادی ندارد از دین اسلام دفاع می کند. اما سعید با این همه دفاع از اسلام دین مسیحت را ترک نکرد و پیرو دین اسلام نشد. بیشتر شرق شناسان غربی، بر خلاف عقیده سعید، به شرق علاقه داشتند و به شرقی ها و اسلام احترام می گذاشتند. این محققان روش علمی متد تاریخ نویسی هرودت را انتخاب کرده اند. هرودت برای بررسی  رابطه ایران با یونان به واقعیت های تاریخی توجه می کرد، بی طرفانه و بدون در نظر گرفتن جهانبینی ( ایدئولوژی ) خود از ایران خبر می داد. هرودت، با وجود دشمنی بین ایرانیان و یونانیان، به مردم و فرهنگ ایران علاقه و سمپاتی داشت. بهمین علت تاریخ شناس دیگر یونانی ،Plutarch , هرودت را به دوستی با بربرها متهم کرد. سعید در تحقیقات کتاب شرق شناسی خود معیار های علمی را مورد توجه قرار نداده است و با  یک نگرش اخلاقی محققان غربی را نژادپرست خوانده است. سعید به شرق شناسان، به علت تسلط کامل این محققان به زبان های عربی، فارسی و ترکی و استفاده از متد های دقیق علمی، حسادت می ورزید ( نقل شده که سعید با زبان ادبی عربی آشنایی زیادی نداشت ). اما بندرت اسلام شناسان ایرانی ، یا عرب کوشش کرده اند زبان لاتین و یا یونانی یاد بگیرند و آثاری که به این زبان ها نوشته شده اند به فارسی و یا عربی ترجمه کنند. سعید در کتاب شرق شناسی خود ( ص. 204 ) انرژی روشنفکرانه  و اشتیاق محققاق شرق شناس به شناخت شرق را مورد انتقاد قرار داده است. یرای سعید این خصلت های علمی شرق شناسان غربی چیزی نبودند به جز رفتار تجاوزگرانه در قبال شرق ( all aggression). اولین کرسی عرب شناسی در دانشگاه های فرانسه در سال 1538 تاسیس گردید و فرانسویان به کشور های عربی (مصر ) در زمان ناپلئون ( 1798 ) حمله کردند. حمله ناپلئون به مصر با شکست مواجه شد و فرانسویان در سال 1801 مجبور شدند مصر را ترک کنند. بعد از 4 سال حکومت فرانسویان یک ترک عثمانی حاکم مصر گردید و این کشور و بخشی از کشور های دیگر عربی بیش از 100 سال مستعمره مسلمانان ترک و نه مسیحیان غربی بودند. نویسنده و برنده جایزه نوبل مصری ،Naguib Mahfouz, اشاره می کند که مدرنیته مصر مدیون ناپلئون است. در انگلستان در سال 1633 رشته عرب شناسی در دانشگاه ایجاد گردید و انگلیس ها در قرن 19 به کشور های عربی تجاوز کردند. بدین ترتیب فرانسه و انگلیس، به عقیده سعید، برای حمله به کشور های عربی از 200 سال قبل تدارک دیده بودند. این ادعای سعید که رشته شرق شناسی در غرب برای آماده کردن تسلط غرب بر شرق بوجود آمد دور از حقیقت است. سعید در کتاب خود اسمی از شرق شناسان آلمانی و روسی نبرده است و اشاره ای نیز به خدمت پژوهشگران این کشور ها برای شناخت فرهنگ شرق نیز نکرده است. نادیده گرفتن شرق شناسان آلمانی و روسی از طرف سعید به این علت است که آلمان و روسیه به علت نداشتن مستعمره در شرق نمی توانستند نظریه این محقق فلسطینی را تائید کنند که شرق شناسان غرب در خدمت سیاست امپریالیستی کشور های خود هستند. برای سعید کشورهای عربی مانند آکتورهای بی اراده ای هستند که نمی توانند سرنوشت خود را تعیین کنند و به همین علت نیز قربانی سیاست امپریالیستی غرب شده اند ( تئوری توطئه ). کشور های عربی مدت زمانی کوتاه مستعمره کشور های اروپایی بودند ( عراق 15 ، سوریه 21 سال و عربستان سعودی در هیچ زمانی مستعمره غرب نبود – در مقایسه: اسپانیا 781 سال مستعمره اعراب بود و ترک ها 381 سال بر یونان حکومت کردند ). سعید علت عقب ماندگی کشور های عربی را در غرب جستجو می کرد و نه در خود اعراب. کتاب شرق شناسی سعید نه فقط حس دشمنی و نفرت شرقی ها را علیه غرب برافروخت, بلکه این کتاب برای تبلیغات ضد غربی در خدمت بنیادگران اسلامی نیز قرار گرفت. کتاب سعید همچنین توانایی انتقاد از خود را نزد اعراب کاهش داد. ( مقصر دیگران هستند).

(1) -Edward W. Said, Orientalism. London etc.: Routledge & Kegan Paul. 1978

*- Withaut examining Orientalism as a discourse one cannot possibly understand the enormously systematic discipline by which European culture was able to manage- even produce- the Orient politically, sociologically, militarily, ideologically, scientifically, and imaginaltively during the post Enlightenment period.” – Edward W. Said 

 

علی، مسیح اعراب

 
علی به معنی بلند مرتبه ( والا ) و لقب خدا در قران سوره 2، آیه 255 است: “ اوست والای بزرگ “وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ “.
قدیمی ترین سکه ( 745 ) که نام علی بر روی آن ضرب شده سکه ای است از مرو. بر روی سکه مرو این جمله مشاهده می شود: “پیروان علی از کرمان” (1)

سکه الکرمانی بن علی

شبیه این سکه با نام علی از مرو سکه های دیگری نیز در خوزستان، رام هرمز، اصفهان، ری و استخر ضرب شده اند.
تاریخ- و اسلام شناسان به یک حکمران عرب با نام علی در مرو اشاره ای نکرده اند.
حالا این پرسش مطرح است که نام علی بر روی سکه مرو به کدام شخصیت تاریخی تعلق دارد. کرمانی ها در زمان ضرب سکه (سال 745 – دوران امویان ) علی، خلیفه جهارم، را نمی شناختند؛ چون نه سکه ای از خلفای راشدین پیدا شده بود و نه تاریخ طبری و اخبار نویسندگان عرب که به این چهار خلیفه اشاره کردند منتشر شده بودند. ( تاریخ طبری و نویسندگان عرب در دوره عباسیان منتشر شدند ) همچنین اسناد حکمرانان عرب هم از علی نام نبرده اند:
 
اسناد حکمرانان عرب
 
چندین سند به زبان های سوری و یونانی از سال های 705، 724 ، 775 و 818 در دست هستند که از حکمرانان عرب: از محمد، ابوبکر، عمر و عثمان، نام برده اند، اما به علی اشاره ای نکرده اند.
 
سند سال 705
 
“محمد در سال 932 اسکندر ( سال سلوکیان ) به سرزمین آمد و 7 سال حکومت کرد، بعد از محمد ابوبکر 2 سال، بعد عمر 12 سال و عثمان به مدت 12 سال حکمفرمایی کردند. در زمان جنگ صفین به مدت 5 سال عرب ها رهبر نداشتند. بعد معاویه به مدت 20 سال حکومت کرد. بعد از معاویه پسرش یزید به مدت 3 سال حاکم بود، بعد از یزید اعراب یک سال رهبر نداشتند و بعد عبدالملک 21 سال حکومت کرد. بعد از عبدالملک پسرش به قدرت رسید” (2)
در این سند اسمی از علی برده نشده
 
سند سال 724
 
“اختلاف نظر بین آنها بود، سه ما قبل از اینکه محمد بیآید و محمد 10 سال حاکم بود، بعد ابوبکر 2 سال و 6 ماه، بعد عمر 10 سال و 3 ماه، عثمان 12 سال حکمفرمایی کرد، بعد 5 سال و 4 ماه اختلاف نظر بود و بعد معاویه 19 سال و 2 ماه خلافت کرد”
در این سند سال 724 از محمد، ابوبکر، عمر و معاویه نام برده شده (3)
 
سند سال 775
 
„در سال هاجریون، زمانی که آنها سوریه را تصرف کردند، در سال 933 اسکندر ( سال سلوکیان )،با این اسم ها به ترتیب :
محمد 10 سال، ابو بکر 1 سال ، عمر 12 سال، عثمان 12 سال، 5 سال بدون پادشاه، معاویه 20 سال، یزید پسرش 3 سال، 9 سال بدون پادشاه، مروان 9 ماه، عبدالملک 21 سال، ولید پسرش 9 سال” (4 )
این سند که در سال 775 نوشته شده از ابوبکر، عمر، عثمان و معاویه و … نام می برد.
سند سال 818
 
“(لیست شماره 26 حکمرانان ). این سند از سال 818 است و در دوران باسیل اول ( 867-886)، پادشاه بیزانس، همراه با چند سند دیگر جمع آوری شد. این سند اشاره می کند به پادشاهی پوران دخت، دختر خسرو دوم پرویز، به انتقال قدرت از ساسانیان به اعراب در سال 13 سلطنت هراکلیوس، به حکمرانی محمد (9 سال )، ابوبکر (3 سال )، عمر ( 12 سال)، عثمان (10 سال )، هرج و مرج آنارشی 4 سال و معاویه 19 سال”. ( 5)
این سند هم از علی نام نمی برد.
 
رویدادنامه “ﺩﻳﻮﻧﺴــﻴﻮﺱ ﺗــﻞ ﻣﺤــﺮﻩ” ( ( Dionysius von Tell Mahreاز سال 775 به جنگ صفین اشاره می کند، اما این جنگ بین معاویه و عباس بود و نه بین معاویه و علی.
“ جنگ صفین بین معاویه و عباس اتفاق افتاد، خون زیادی از هر دو طرف ریخته شد. علیه عباس توطئه شد و او را کشتند. عباس در روز جمعه، هنگامی که برای نماز خواندن زانو زد، به قتل رسید. معاویه به تنهایی 21 سال حکومت کرد، به انضمام 5 سال جنگ داخلی” ( 6)
در جمع آوری قران نیز، آنطور که اخبار سنی گزارش داده اند، فقط ابوبکر، عمر و عثمان شرکت داشتند.
 
سکه های مرو با نقش صلیب
 
ایران شناس آلمانی هاینس گابه ( Heinz Gaube) به سکه های از “سلم ابن زیاد”، حکمران عرب مرو ( 680 تا ( 684، با نقش صلیب اشاره می کند :
“به طور قطع ضرب نقش صلیب بر روی سکه های سلم بن زیاد از مرو یک اشتباه بوده و با توجه به ساکنان مسیحی این شهر و انزجار مسلمانان از مسیحیان می بایست علت ضرب این سکه ها بررسی شوند….. شاید سلم ابن زیاد برای حفظ فرمانروایی خود در مرو احتیاج به پشتیبانی مسیحیان این شهر که تعداد آنها زیاد هم بود را داشت و به همین علت نیز نقش صلیب را بر روی سکه های خود ضرب کرده است”. (7)
 
نقش صلیب بر روی سکه های امویان
 
سکه شناس فرانسوی ریکا گیزلن(Rika Gyselen) به سکه های با نقش صلیب از دوران امویان اشاره می کند. به عقیده اسلام شناسان سنتی ضرب نقش صلیب بر روی سکه های نشان تساهل و مدارا مسلمانان با مسیحیان بود. گیزلن هم معتقد به مدارا امویان با مسیحیان است و ادامه می دهد ” شاید برای امویان فرقی هم نمی کرده که چه نقشی بر روی سکه ها ضرب شود ، یا اینکه در شرایط ناآرام ایران در این دوره مسیحیان نیز توانستند سکه های خود را ضرب کنند”. (8 )
 
مسیحیان در دوران امویان
 
اسلام شناس قرن گذشته آلمان یولیوس ولهازن (J.Wellhausen )، اشاره به خبری از تئوفانس (Theophanes) ، تاریخ نگار مسیحی بیزانسی قرن 8، با این مضمون می کند : “حکمرانان جدید (عباسیان- نویسنده) در سال 755 بیشتر مسیحیان در فلسطین را به دلیل خویشاوندی آن ها با سلسله قبلی کشتند ”. ولهازن ادامه می دهد ” این قابل فهم نیست که چطور می توان ادعا کرد که امویان از پیروان دین مسیح بودند; اینجا بطور قطع اشتباه شده است. ( 9)
 
علی، مسح اعراب؟
 
چون در زمان ضرب سکه “الکرمانی بن علی” در مرو اسلام هنوز شکل نگرفته بود (اسلام یک رویداد دوره عباسیان است ) و به اختمال زیاد شهروندان عرب مرو پیرو دین مسحیت بودند می بایست نام علی بر روی سکه مرو را در فرهنگ مسیحیت جستجو و تعبیر کرد.
فولکر پپ، سکه و ایران شناس آلمانی، ضرب این سکه ها با نام علی را در رابطه با یک شورش پیروان علی از کرمان علیه پیروان محمد در خراسان می داند. به گفته فولکر پپ پیروان علی پس از تصرف مرو در این شهر سکه به نام علی ضرب کردند:
“در سال 128 عرب ها، کرمانی ها به شهر مرو حمله کردند و آن را به تصرف خود درآوردند. آنها در مرو به نام فرقه ی خود سکه های نقره ای کوبیدند: آل کرمانی بن علی. بدین ترتیب، همان گونه که خراسانی ها خود را ” آل محمد” یعنی خویشاوندان مسیح ( محمد یعنی برگزیده ) فرجام شناختی درک می کردند، کرمانی ها نیز خود را چونان هواداران ” علی” ( بن علی ) قلمداد می کردند. به سخن دیگر، کرمانی ها هوادار پنداشت و تعریف دیگری از عیسا مسیح بودند. در این جا فقط مسئله بر سر دو نوع طرح یا برداشت دینی است که می توان یکی را مسیح فرجام شناختی ( محمد ) و دیگری را مسیح غیر فرجام شناختی ( علی ) در جهان بینی ایرانی طبقه بندی کرد”.( 10)
 
برای اعراب ایرانی در کرمان نام علی نام دیگری برای مسیح بود.
————————————————————————————
1- C. Wurzel, The Coinage of the Revolutionaries in the Late Umayyad Period, ANS Museum, P. 187, No.30
2- Eusebi Chronicorum Liber prior, In: Robert G. Hoyland, Seeing Islam As Others Saw It, P. 436
3- Andrew Palmer, The Seventh Century in the West-Syrian Chronicles, Oxford, 1993, P. 59
4- Andrew Palmer, The Seventh Century in the West-Syrian Chronicles, Oxford, 1993, P. 51
5- Robert G. Hoyland, Seeing Islam As Others Saw It, P. 436
6- Andrew Palmer, The Seventh Century in the West-syrian Chronicles, Oxford, 1993, P. 59
7- Heinz Gaube Arabosasanidische Numismatik,Braunschweig, 1977, P.12
8- Rika Gyselen, Arab – Sasanian Copper Coinage, Wien 2009، P 15
9- Julius Wellhausen, Das arabische Reich und sein Sturz, Berlin 1960
فولکر پپ ،آغاز اسلام، از اوگاریت به سامره، مترجم ب. بی نیاز( داریوش)، انتشارات فروغ 2014 -10
 

 

 

زیبایی زشتی

 

appolo

خدای یونانیان

هگل در درس نظری زیبایی در دانشگاه برلین اشاره می کند که زیباترین مجسمه ها مجسمه های خدایان یونان باستان هستند. این مجسمه ها ایده آل زیبایی بدن انسان در تصور یونانیان از خدایان خود را نشان می دهند.

هگل اضافه می کند که نقاشان قرون وسطی از زیبایی مجسمه های یونان باستان فاصله گرفتند و دیگر آن ها این نوع زیبایی را به عنوان الگو انتخاب  نکردند. هگل معتقد است که در دوره رمانتیک زیبای بدن در مجسمه های یونانی تبدیل می گردد به زیبایی ذهنی که در نقاشی های مسیح به خوبی به نمایش گذاشته شده اند. این نقاشی ها درد و رنج خدای مسیحیان را نشان می دهند.

 jesus

  خدای مسیحیان در قرون وسطی

 هنرمندان یونانی خدایان را کنده کاری کردند و نقاشان قرون وسطی پسر خدا ، مسیح، را به تصویر درآوردند. نقاشان درد و زجر مسیح را نقاشی کردند و بدین ترتیب مقوله زشتی را به مبحث زیبایی افزودند: زیبایی زشتی

مارکس، یا هگل

 

 با بحرانی شدن شرایط اقتصادی در کشور های غربی دو باره  مارکس باب روز شد و کتاب کاپیتال خریداران زیادی پیدا کرده است. منتقدین برای محکوم کردن  سیستم سرمایه داری از یک طرف از مارکس نقل قول می آورند و از طرف دیگر انتقاد می کند که دولت بازار را نمی تواند کنترل کند، گردش و مقررات معاملات تجاری را سرمایه داران خود تعیین و تنظیم می کنند.

 به عقیده این مخالفان آنارشی و دلال بازی در بازار های جهانی از یک طرف و قدرت بی حد سرمایه داران و ضعف دولت ها از طرف دیگر بحران سیستم سرمایه داری را تشدید کرده اند. مارکس بارها تذکر داده است که سیستم سرمایه داری به علت آنارشی در تولید به طور متناوب با بحران های اقتصادی مواجعه است. اما مارکس به رابطه دولت و بازار بندرت اشاره کرده است. و این بدین دلیل که در تئوری مارکس ، در یک سیستم کمونیستی، دولت دیگر کنشی ندارد و بازار نیز تبدیل می گردد به:  “association of free individuals”. امروزه دیگر، شاید به غیر از کمونیست های ایرانی ، هیچ فردی به یک انقلاب کارگری و تشکیل یک دولت دیکتاتوری پرولتاریا که مارکس آنرا برای گذر از کاپیتالیسم به کمونیسم ضروری می دانست اعتقاد ندارد. بحران اقتصادی امروزی کشور های سرمایه داری نتیجه سیاست غیر اخلاقی و وحشیانه اقتصادی نئولیبرال ها است که برای بدست آوردن حداکثر سود دولت را به کنار گذاشتند و امور اقتصادی را در اختیار بانک ها و دلال های بورس قرار دادند. به همین علت نیز دولت های کشور های سرمایه داری سعی دارند با دخالت در امور بانکی و کمک مالی به این نهاد های اقتصادی از شدت گرفتن بحران جلوگیری  و در امور اقتصادی دخالت کنند. دولت به عنوان موتور اقتصاد و رهاننده از بحران ؟ چرا که نه.  اما برای کدام فیلسوف دولت هم  مقدس بود و هم دنیوی ؟ ، مارکس ، یا هگل. جواب ساده است: هگل. همان هگلی که به نظر مارکس وارانه ، به جای روی پا، روی سر ایستاده بود. فلسفه هگل همیشه روی پا ایستاده بود. هگل دولت را چنین تعریف کرد: ”  واقعیت ایده اخلاقی” ، یعنی دولت های که بر پایه اصول اخلاقی استوار اند واقعی و دارای اعتبار هستند و نه دولت های مافیای.  شواهد این دولت های هگلی امروزه در غرب مشاهده می شوند. با تئوری دولت هگل ( دولت اخلاقی ) و نه با ایده های انقلابی مارکس ( قتل و کشتار ) می توان امروزه بحران اقتصادی را پشت سر گذاشت.

 

هگل و دیگران

“سياهپوست (negro ) موجودی است که در طبيعت زندگی می کند ، وحشی و غير قابل کنترل است و هيچ گونه احساس و یا  روحيه انسانی در وی يافت نمی شود.”

هگل در باره سرخ پوستان، بومی های امريکا، نيز نظريه مثبتی نداشت و اضافه می کند که فرهنگ آن ها توسط خرد اروپائی ها نابود می شود. شخصيت سرخ پوستان را هگل بدين گونه توصيف می کند: بی غريزه گی، افتادگی و چاپلوسی. نظر هگل در باره ترک ها: ترک ها موجوداتی هستند تنبل که بيشتر وقت در گوشه ای نشسته اند و لباس های آنها مانع حرکت  و تحرک آن ها است. از طرف ديگر هگل معتقد است که لباس های بلند يونانيان و رومیی ها  قديم نشان دهنده آزادی آنها است.

مغول ها به نظر هگل مثل ترک ها تنبل نيستند اما عمل کرد آنها بی ثمر و بی نتيجه است و مانند ملخ  به کشور های ديگر حمله می کنند.

هگل اضافه می کند که چينی ها نيز سرنوشتی ندارند به جز بردگی و مطيح شدن در مقابل اروپای ها. 

بطور خلاصه, از نظر هگل افريقائی وحشی، ترک تنبل، مغول  ملخ و چینی برده هست.

آدرنو

 

” There is no right life in falsehood “

  فیلسوف مجاری ، لوکاچ ، مکتب فرانکفورت را به هتلی مجلل که مجهز به تمام وسائل رفاهی است تشبیه نمود. لوکاچ معتقد بود که ” فرانکفورتی ها از این هتل زیبا به قعر هستی می نگرند و پوچی، بیهودگی زندگی را یادآور می شوند. لوکاچ اضافه می کند که ” در این هتل مجلل پژوهشگران این مکتب مابین صرف دو  وعده غذای خوب با یک دیگر در باره مقوله های هنری بحث و گفتگو می کنند.” ( منظور لوکاچ از هتل مجلل اشاره به شرائط خوب مالی  فیلسوفان مکتب فرانکفورت است )

Weiterlesen

تفکر یا عملکرد اجتماعی ( پراکسیس )

 هانا آرنت ( Hannah Arendt) در رابطه با فلسفه سیاسی اشاره می کند که تفکر سیاسی در غرب با پلاتون و ارسطو شروع و با مارکس و انگلس خاتمه یافت (۱). آرنت برای اثبات این نظریه خود سه دلیل ارائه می دهد: “ به عقیده مارکس کار موجودیت انسان را تعیین می کند و در صورتی که خواسته  فیلسوفان دوره باستان از انسان برعکس کار نکردن و مشغول کردن خود با مسائل فلسفی و سیاسی بود.

Weiterlesen

The Wild Bunch

the wild bunch

 
کارگردان امريکایی Peckinpah اين فيلم را در سال ۱۹۶۹ تهيه کرد. در آغاز نشان داده می ‌شود که چگونه یک بانک ۱۹۱۴ در  شهری در جنوب امريکا توسط گروهی از مردان ماجراجو  مورد حمله قرار می‌گيرد. برنامه بانک زدن گروه موفق آمیز نبود. در گیری که در جلوی بانک صورت می گیرد عده ای از شهروندان و هم چنین نفراتی از گروه کشته می شوند.
گروه به مکزیک فرار می کند. یکی از اعضای گروه مکزیکی است و برای انقلاب مکزیک فعالیت می کند. این عضو مکزیکی بدست سربازان ژنرال Mapach دستگير و شکنجه می شود. گروه برای آزادی رفيق خود به مقر ژنرال رهسپار می ‌شود. ژنرال تقاضای آزادی فرد  مکزیکی را رد می کند. دیدن صحنه ‌های دلخراش شکنجه عضو مکزیکی برای گروه قابل تحمل نبود و به همین علت برای منحرف کردن افکار خود با تعدای از زنان دهکده به راز و نياز می ‌پردازند. اما عشق ‌بازی با زنان نتوانست توجه  افکار گروه را از شکنجه دوست خود منحرف کند و با يک جمله کوتاه رهبر دسته ، Pike ، که به دوستانش  می گويد ” Lets Go “ فيلم به صحنه آخر خود نزديک می‌شود. Pike هيچ ‌گونه توضیحی برای گفته خود نداد و هيچ ‌يک از اعضای دسته نيز  سوالی از سرکرده خود نکرد. اصولا گفتگو مابين افراد دسته کم صورت می ‌گرفت. اما پس از اينکه Pike گفت برويم ، همگی به درستی می ‌دانستند که به کجا بايد بروند و چه کاری را بايد انجام بدهند: برويم و  دوست مکزيکی را از دست ژنرال آزاد کنيم. گروه تفنگ به دست در باريکه ‌راهی خاکی و غبار آلود به حرکت درمی ‌آيد و خود را در موقعیتی قرار می ‌دهد که خطرناک ‌تر از آن را نمی‌ شود تصور کرد. نخست بنظر می ‌رسيد که ژنرال قصد آزادکردن دوست مکزيکی گروه را دارد. اما ناگهان ژنرال با چاقو ضربه‌ای به گردن دوست مکزيکی می زند و او را می کشد. اولين عضو از گروه که بقتل دوست مکزیکی واکنش نشان می ‌دهد Pike است که با چند گلوله ژنرال را از پای در می آورد و بعد سکوت و بهت ‌زدگی همه از تيراندازی Pike و مرگ ژنرال. لحظه ‌ای بعد کشتار شروع می ‌شود. در آخر فيلم جنازه‌های The Wild Bunch و تعداد زيادی از سربازان ژنرال پراکنده بر روی زمين ديده می ‌شوند. فيلم با کشتاری در  شهری در جنوب  امريکا شروع و با کشتار ديگری در مکزيک خاتمه می ‌يابد و بدين ترتيب، حرکت اتفاقات در يک دايره صورت می ‌گيرند و تکرار می‌ شوند. بيشتر فيلم ‌های وسترن مابين سال‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۶۰ تهيه شده اند، اما داستان ‌های وسترن در اواسط قرن ۱۹ بتحریر در آمده بودند که مورد توجه شهروندان متمدن شرق امريکا قرار گرفت. به زبان ديگر، داستان ‌های وسترن که در غرب و جنوب آمريکا منتشر شدند، نشان ‌دهنده گذار جامعه از شرائط قبل از مدرن به جامعه مدرن و مدنی بودند. داستان های وسترن روند متمدن ‌شدن امريکا را بخوبی نمايان می‌کند.
 

Apollo Belveder

appolo

 Apollo Belveder

تنديس آپولو, خدای زيبایی يونانيان باستان، که امروز در واتيکان در ويلای Belvedere نگهداری می شود کپی است که در اواخر قرن ۱۵ در بندر d’Anzio  در ابتاليا پیدا شد و به دستور پاپ به واتيکان انتقال دادند. اصل آن در قرن ۴ قبل ار ميلاد در يونان  توسط  مجسمه ساز Leochares پيکر تراشی شده  و از بين رفته است. نسخه اصلی تنديس کاملا عريان و فاقد شال بر روی شانه و دور گردن بوده.

تشخيص زيبايی يک انسان ( مرد و يا زن ) مسئله زياد بغرنجی نيست و هر فردی می تواند تعيين کند که آیا یک فرد زیبا هست و یا نیست، اما تشخيص پديده زيبايی زمانی مشکل می شود که منظور نه زيبايی يک انسان بلکه يک اثر هنری باشد. همان شخصی که تحت تاثير زيبايی يک انسان قرار گرفته است می تواند بی تفاوت از کنار يک مجسمه زيبا بگذرد. تشخيص زيبایی يک انسان يک امر حسی ، جنسی ( اروتيک) است؛ در صورتيکه درک زيبايی يک اثر هنری نيز نخست احساسی است اما اين احساس می بايست در قدم بعدی تفکر ( intellect ) شود. در نهايت اين فکر و نه احساس است که اثر هنری را می شناسد. درک يک مجسمه، يا يک نقاشی هم چنين در رابطه با تعليم و تربيت و بيوگرافی فرهنگی شخص نظاره کننده نيز هست، به اين معنی که هر فردی هم  نمی تواند متوجه زيبايی پديده های هنری شود و تحت تاثير آن ها قرار گيرد. اگر تشخيص زيبايی يک انسان اسان است و امکان اینکه  شخص ناظر در هنگام تماشا به انسان زيبا  تهیيج نيز بشود هست ، درک زيبای يک اثر هنری احتياج به زمان ، تعمق و آرامش دارد.

در يک گفتمان مابين سقراط و نقاش Parrhaios فيلسوف به اين نکته اشاره می کند ” که چون  يک زيبائی کامل در يک انسان يافت نمی شود می بايست نقاشان از هر انسان قسمت زيبا را انتخاب کنند و بعد اين قسمت های زيبا از انسان های مختلف را در يک اثر هنری ادغام نمايند.”

در تئاتر های يونان باستان جوانان عريان می رقصيدند و اين بهترين امکان برای هنرمندان بود که بخش های زيبا از هر جوان را در اثر خود نشان دهند و به اين ترتيب يک زيبائی کامل  و ايده آل خلق نمايند. اين هنرمند است که تصور ( ايده ) از زيبایی را در ذهن خود پرورش مي دهد و يک پديده  ايده آل هنری را خلق می کند که طبيعت ( سبک Naturalismus  )  نمی تواند آنرا ارائه دهد. هنرمند يونانی دروه باستان ايده را به ايده آل تبديل نمود و از این طریق طبيعت را تصحيح و زيبا تر کرد. پيکرتراشان يونان طبيعت را کپی نکردند، بلکه با درک و ذهنيت خود از زيبايی مجسمه های خدايان را کنده کاری نمودند و به اين نحو ماده اوليه مجسمه، سنگ بی جان و سخت مرمر، را تبديل کردند به يک ارگانيسم ( زنده ) ظريف و با روح : به خدای آپولو . پيکر تراش بدن قوی يک ورزشکار را که شبیه قهرمانان المپيک يونان باستان و يا ديگر مجسمه های يونانی باشد خلق نکرده است ، مجسمه ساز شانه چپ اثر خود را کمی به سمت پائين و راست را به بالا کنده کاری کرده است که نشان می دهد که  آپولو در حال قدم زدن است، اما اين حرکت بس آرام و سبک است که حتی جای پا بر روی شن باقی نمی گذارد. پيکر آپولو آسيب پذير به نظر می رسد و از ظرافتی زنانه نيز برخوردار است که گوئی مجسمه ادغامی است از زيبایی های زنانه و مردانه.

هنر شناس آلمانی قرن ۱۸ Winckelmann  ادعا می کند که  آپولو زيبا ترين خدای يونان باستان است .

گوساله طلایی

kalb

اما به راستی چرا تورات پایه ریزی و به پیش بردن این اولین دین ابراهیمی، دین یهودیان، را با تصاویری از زور و قدرت به نمایش گذاشته است. چرا به اجراء درآوردن این مذهب با زبان زور توضیح داده شده است. مراحل اولیه  پدیدار گشتن دین یهودیان با صحنه های از قتل و عام، مجازات، تبعید و طلاق های اجباری ازدواج های دو ملیتی  آغاز گردید.

یهودیان پس از اینکه فرعون مصر را تحت فشار قرار دادند موفق شدند این سرزمین را ترک کنند و سپس با زور نیز منطقه کنعان را برای زیستن به تصرف خود در آوردند. مدت زمانی کوتاه پس از نازل شدن ده فرمان در صحرای سینائی که اساس دین یهودیت و  مسیحیت را تشکیل می دهد به دستور موسی، در رابطه با رویداد گوساله طلائی، کشیشان اسرائیلی دست به کشتار اسرائیلی ها زدند. داستان گوساله طلائی را به خاطر بیآوریم : اسرائیلی ها از غیبت موسی که به کوه سینائی برای دریافت ده فرمان خدا رفته بود استفاده نمودند و از Aaron ( برادر موسی ) تقاضا نمودند که برای آنها بتی به عنوان نماینده خدا بیآفرد. برادر موسی از طلا های زنان در اردوگاه یهودیان گوساله ای برای پرستش ساخت. افراد قوم  یهود به دور گوساله طلایی جمع شدند و به رقص و نیایش پرداختند. موسی پس از بازگشت و مشاهده گوساله طلایی و جشن اسرائیلی ها دستور مجازات قوم  یهود را صادر کرد: ” موسی  وارد اردوگاه شد و گفت: هر فردی که به خدا ایمان دارد به نزد من بیآید ! کشیش های  اسرائیلی به نزد موسی رفتند. موسی کشیش ها را مورد خطاب قرار داد و گفت: خدا چنین  می گوید، خدای اسرائیلی ها : شمشیر های خود را به دست بگیرید و به اردوگاه بروید و برادران، نزدیک ترین افراد و دوستان خود را بکشید. کشیش ها به دستور  موسی عمل نمودند. سه هزار اسرائیلی در این روز به قتل رسیدند ” ( Exodus 32,6-28 ) مهم در این دستور موسی کشتن برادران، دوستان و خویشاوندان است. بدیهی ترین روابطه انسانی، روابطه با نزدیکان، به دست موسی نابود می گردد. زور و قدرت در دین موسی علیه بیگانگان و کفار صورت نگرفت، بلکه علیه اعضاء خانواده و خویشاوندان. در بخشی از  تورات چنین آمده است: ” اگر برادرت و یا دوستت که تو آنها را به اندازه خودت دوست داری، تو را مخفیانه اغفال کردند و گفتند که خدای دیگری را پرستش کن …، تو می بایست مقاومت کنی و به حرف های آنها توجه ای نکنی. تو نباید با آن ها  احساس ترحم داشته باشی و بر گفته آن ها سرپوش بگذاری، بلکه علیه آن ها شکایت کنی. اگر برادر و یا دوست تو محکوم به اعدام شدند، تو باید اولین نفری باشی که دستت را بلند و آن ها را سنگسار کنی..تو باید آن ها را سنگسار کنی و آن ها باید کشته شوند..” ( 12 – 13,7  Deuteronomium ).  اما می توان اثبات نمود از کجا این زبان زور و قدرت به تورات راه یافته است: از قوانین پادهشاهی سرزمین آشور. پژوهشگر آلمانی مسائل تورات  Othmar  Keel * ادعا می کند که این نوشته های زور و قدرت در تورات کپی ای از قوانین پادهشان آشور به شمار می آیند. قوانین در سرزمین آشور سیاسی بودند و نه مذهبی .

 در همین رابطه توجه کنید به اوامر خدا به Salomo از کتاب اول پادشاهان در تورات ( ۹،۶ ): “ اگر شماها و پسران شما از من برگردید و قوانین منرا نادیده بگیرید ، اگر شما ها خدای دیگری را پرستش کنید، در آن موقع من اسرائیل را با خاک یکسان می کنم.”  این تهدید خدا مانند  قراردادهای سیاسی است که دولت آشور با حاکمان محلی زیر دست خود منعقد می کرد که بر طبق آن سرزمین تحت تسلط در صورت سرپیچی از اوامر پادشاه نابود می شد. اما چه عواملی باعث گردیدند که فرهنگ زور دولت آشور توانست خود را  در تورات باز یابد ؟  Othmar Keel این روند را چنین توضیح می دهد: ” اواخر قرن ۷ قبل از میلاد امپراتوری آشور فروریخت و یک خلاء سیاسی در منطقه پدیدار گشت. کشیش های یهود از این موقعیت استفاده نمودند و خواسته های پادشاهان آشور از زیردستان را از زبان خدای خود، از زبان یهووا  ( Jahwe ), به اطلاع پیروان دین یهود رساندند. بدین ترتیب کشیشان اسرائیلی  موفق گردیدند تمام خصوصیت های پادشاهان مستبد آشور را به خدای اسرائیل انتقال دهند.” در تورات نشانی از اغماض و یا صبر و برد باری در مقابل مذاهب دیگر مشاهده نمی گردد. در بخشی از تورات ( 3- 2 , 12 Deuteronomium   ) آمده است : ” شماها می بایست تمام معابد را نابود کنید ، معابدی که مورد پرستش ملت های دیگر هستند و به تصرف شما در آمدند. مکان های نیایش در روی تپه ، در روی کوه  و یا زیر درخت را منهدم کنید. تصاویر خدایان این سرزمین های تحت تصرف را از بین ببرید”.  در تورات دستورات لازم را در رابطه با جنگ و با شهرهای تصرف  شده نیز  قید شده است : ” وقتی که تو به یک شهر حمله می کنی ،  می بایست نخست کوشش شود که یک توافق صلح آمیز با دشمن به دست آید. اگر دشمن شرایط صلحی که تو پیشنهاد کردی قبول کرد آنها را زیر دست و مجبور به کار کن. اما اگر دشمن پیشنهاد تو را رد کرد، شهر را به محاصره در آور. اگر خدای تو دشمن را تسلیم کرد ، تمام مردان را بکش و زنان ، کودکان، سالخوردگان و احشام را به عنوان غنیمت در اختیار خود بگیر “  (  Deuteronomium 20,10 – 14 )

اسرائیلی ها اجازه نداشتند رابطه نزدیک ( جنسی ) با غیر اسرائیلی ها، با غریب ها داشته باشتد. در تورات مجازات وحشیانه ای برای اسرائیلی های در نظر گرفته شده است که با بیگانگان رابطه داشتند. در بخش ۲۵ از کتاب  Numeri چنین آمده است که در زمان اقامت موقت قوم اسرائیل در منطقه Schittim روابط نزدیکی مابین اسرائیلی ها و بومیان محل ایجاد می گردد. موسی  پس از اطلاع از این جریان قاضی های اسرائیلی را به نزد خود احضار و این دستور را به آنها ابلاغ می کند: ” هر نفر از شما ها باید آن اسرائیلی را به قتل برساند که با اهالی منطقه Schittim ارتباط بر قرار کرده است. “  بخش Numeri از کتاب تورات اشاره می کند به کشیشی بنام Pinhas که پس از دیدن یک مرد اسرائیلی با یک زن محلی  نیزه خود را به دست می گیرد  ” و هر دو را با نیزه سوراخ سوراخ می کند “

*  Othmar. Keel, “ Monotheismus “ – ein göttlicher Makel ? , in: Neue Züricher Zeitung 68 , 30/31.  10.2004