تفسیر سنتی قران

قران اشاره ای به زندگی محمد نمی کند

The Koran tell us very littel about the events of Muhammad’s career (1

قران چهار بار از محمد نام می برد که سه بار آن صفت است و یک بار اسم. بدون „سیره محمد“ که ابن هشام در قرن 9 نوشت فهم بسیاری از سوره های قران دشوار است. به طور مثال سوره 67،29 به حرم امنی اشاره کرده است ، اما اسلام شناسان ادعا می کنند که این حرم امن مکه است:

أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ

آیا ندانسته اند که ما [شهرشان مکه را] حرم امنی قرار داده ایم [که در آن با آسایش و آرامش و محفوظ از قتل و غارت زندگی می کنند] در حالی که مردم از اطراف آنان [به وسیله دزدان و غارتگران عرب] ربوده می شوند؟ پس آیا [با دارا بودن این نعمت باارزش الهی] به باطل می گروند و به نعمت خدا کفران می ورزند

به همین علت “ شهرشان مکه را “ در پرانتز نوشته شده، به طور کلی آن جمله های که در پرانتز نوشته شده اند در قران نیآمده است

یا سوره 24، 11که فقط اشاره می کند به “ كسانى كه آن بهتان را آوردند „

إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ

در حقيقت كسانى كه آن بهتان [داستان افك] را [در ميان] آوردند دسته‏ اى از شما بودند آن [تهمت] را شرى براى خود تصور مكنيد بلكه براى شما در آن مصلحتى [بوده] است براى هر مردى از آنان [كه در اين كار دست داشته]

اما در پرانتز اشاره به “ داستان افک “ می شود و داستان افک را ویکی پدیا شیعه چنین توضیح می دهد:

„حادثه اِفک در اصطلاح به ماجرایی در تاریخ صدر اسلام گفته می‌شود که بخشی از آیات سوره نور (آیات ۱۱ تا ۲۶) بدان اشاره دارد. این واقعه در سال ۵ هجری قمری در مدینه به وقوع پیوست که گروهی از مردم به یکی از مسلمانان که بنابر روایت مشهور، عایشه همسر رسول خدا(ص) بود، تهمت فحشاء زدند“.

در قران چندین بار این عبارت نوشته شده: “ او این کار را انجام داد “ که مفسران معتقد هستند که “ او “ محمد است.
سوره های دیگری نیز در قران مشاهده می شوند که فقط با مراجعه به کتاب “ سیره محمد “ ابن هشام می توان معنی این سوره ها را فهمید.

قران خیلی کم به اتفاقات تاریخی اشاره کرده است، به این معنی که با قران نمی توان گذشته اسلام را بازسازی کرد و به همین علت اسان می شود اتفاقات تاریخی را به سوره های قران ارتباط داد:
سیره محمد خبر از اتفاقات تاریخی می دهد که در قران مشاهده نمی شوند ( داستان افک )، اما اسلام شناسان با ارتباط دان این دو، قران و سیره محمد، سعی می کنند اتفاقات تاریخی را ثابت کنند. این شیوه یک نوع استدلال دایره ای است (circular reasoning )

به نقل از ولیم مونتگمری وات، اسلام شناس آمریکایی ، قران زمانی یک کتاب تاریخی است که ما سیره محمد را پیش فرض کنی

In a sense the primary source for the life of Muhammad is the Quran. It is contemporary and authentic…..the use of the Quran as a historical source thus presupposes a knowledge of the general outline of Muhammad’s life (2

کتاب سیره محمد ابن هشام یک منبع تاریخی نیست، بلکه ادبیات مذهبی است. همانطور که مسیح تاریخی را نمی شود با چهار انجیل ثابت کرد، همانطور هم محمد تاریخی را نمی توان در سیره محمد یافت.

—————————–

1 – Arthur Rippin, Muhammad in the Qurain: Reading Scripture in the 21st century, in Harald Motzki (Hrg );  The Biography of Muhammad. The  Issue of  the Sources, Leiden 2000, P.300

2 – William Montgomery Watt:,Muhammad. Prophet and Statesman, Oxford University Press: London, New York, 1961, P. 241

مُهرهای مسیحیان در دوران ساسانیان با واژه های عبدالئه ، مسیح ، خدا و علامت صلیب

 

سکه شناس فرانسوی ریکا گیزلن (Rika Gyselen ) در مقاله خود با عنوان مُهرهای مسیحیان در امپراتوری ساسانیان

Les temoignages sigillographiques sur la presence chretienne dans L’empire sassanide (1

به تعدادی مُهرهای مسیحیان از دوران ساسانیان اشاره می کند. بر روی این مُهرها واژه های عبدالئه (بنده خدا ) ، مسیح و خدا مشاهده می شوند. همچنین این سکه شناس از صلیبی نام می برد که مسیحیان هرات آن را  در اوسط قرن 8 با خود در مراسم رسمی حمل می کردند. گیزلن در مقدمه مقاله خود می نویسد:

هدف این نوشته تحقیق مُهرهای ساسانی است که به احتمال زیاد به مسیحیان تعلق داشته اند.همچنین  گیزلن در این مقاله خبر از ادغام مسیحیان در جامعه ساسانی را می دهد.

This paper’s primary aim is to study Sasanian seals which may have belonged to Christians, examining the full range of their internal data: workmanship, inscription, inconographic motif. Based on the results of this analysis and on the clay sealings which bear Christian seals, the paper also demonstrates the integration of the Christian community in sasanian society and culture

واژه های عبدالئه (بنده خدا ) و مسیح (بنده خدا مسیح ) به زبان سوری بر روی مُهرهای ساسانی ضرب شده اند

  D ‚autres termes syriaques sont construits de la meme maniere: ‚Abdeh d-Alaha ( litteralement „serviteur de Dieu“) (n.1a) ou encore ‚ Abdeh d-Iso Alaha ( litteralement „serviteur de Dieu Jesus“) (n.19)

این مُهرساسانی با واژه مسیح در موزه دولتی برلین نگهداری می شود

توضیح واژه مسیح ( عکس  19)

گیزلن عکس مُهر با وآژه عبدالئه را در مقاله خود منتشر نکرده، اما این توضیح را داده است:

این مُهر با وآژه „عبدالئه، کشیش ما“ شاید در دن هاگ ( هلند ) نگهداری می شود 

این مُهر نشان می دهد که ساسانیان با وآژه عبدالئه آشنایی داشتند

بر روی بعضی از مُهرهای ساسانی واژه مسیح و خدا به خط پهلوی نیز دیده می شوند

مُهر های با وآژه های خدا (  49) و مسیح (50 ) به زبان پهلوی

مُهر شماره 50 به زبان پهلوی: “ اعتماد داشته باشید به مسیح „

مُهر شماره 49 به زبان پهلوی: اعتماد داشته باشید به خدا

یک مُهر با علامت صلیب و با خط  پهلوی

علامت صلیب در عکس 13

توضیح عکس 13

گیزلن همچنین به یک صلیب که بر روی آن نام شهر هرات و سال 507 ، یا 517 دیده می شوند اشاره می کند

Croix de procession qui a du etre montee sur une hampe comme L ‚indiquent les perforations a la base. Elle porte le nom de Herat et la date de 507 (ou 517)

صلیب هرات با حروف پهلوی

روی صلیب طلا هرات

این صلیب را مسیحیان ( نستوری ) در مراسم رسمی خود (procession ) حمل می کردند. بر روی صلیب حروف پهلوی مشاهده می شوند و عدد 507، یا 517 ( تاریخ ساخت صلیب ) بر روی آن حکاری شده. این تاریخ باختر است ( آغاز 233 میلادی ) که برابر است با اواسط قرن 8 . از طرف دیگر از این نوع صلیب مسیحیان شرق سوری در راهپیمای های خود استفاده می کردند. مُهر ها و صلیب نشان می دهند که مسیحیان نستوری در دوران ساسانیان می توانستند مراسم خود را برگزار کنند.

————————————- 

1 – Rika Gyselen: Chrétiens en terre d’Iran: Implantation et acculturation, Paris 2006