دموکراسی – جمهوری در کشور های غربی و در کشور های اسلامی
در هیچ یک از کشور های اسلامی (50 کشور ) دموکراسی و جمهوریت به معنی غربی آن تا به امروز به عنوان یک نظام سیاسی شکل نگرفته است. الگوی دموکراسی و جمهوری در کشور های غربی از یونان و روم باستان برداشت شده است و کشور های اروپایی خود را وارث فرهنگ این دو کشور باستانی می دانند.
تاریخ دموکراسی و حمهوری در یونان و روم باستان
موکراسی برای اولين بار در آتن, در قرن پنج قبل از میلاد, به عنوان یک ايده و یک سيستم سیاسی شکل گرفت
پریکلس ( 429 – 490)، سياستمدار آتنی، پایه گذار اولین سیستم دموکراسی در تاریخ است
پریکلس فرمانده جنگ آتن با اشپارتا بود. اشپارتانان قصد نابودی دموکراسی در آتن را داشتند. پریکلس یک سخنرانی بر سر مزار سربازان آتنی که در این جنگ کشته شده بودند ايراد کرد که به ” گفتار بر سر مزار“ معروف است
توکودیدس، تاريخ نويس يونانی قرن 5 قبل از میلاد، از اين گفتار پریکلس خبر می دهد.:
„اسم قانون اساسی که ما داریم دموکراتی است، چرا که دولت ما را اکثريت و نه اقليت تعيين می کن. مبداء قانون اساسی که ما داريم قوانين بيگانه نيستند و بيشتر ما برای ديگران نمونه هستيم تا ديگران برای ما. قانون اساسی ما نشان دهنده خواست اکثريت است و به همين علت نيز اين قانون قدرت اکثريت را نمايان می کند. حق تمام شهروندان در مقابل قانون يکسان است و مقام های بلند پايه در اين دولت به يک گروه خاص تعلق ندارند بلکه در اختیار افرادی است که استعداد ها و نبوغ خود را نشان داده اند. همچنين فقر و تنگدستی نیز نبايد سدی باشند برای رسيدن به مقام های دولتی. و درست به علت همين دست آورده های دولت آتن است که اين سربازان جان خود را از دست داده اند : برای دفاع از آزادی و دموکراسی “
در حقیقت سربازان آتنی اولين کشته شدگان تاريخ برای دفاع از دموکراسی به شمار می آيند.
اما اگر سیستم دموکراسی در آتن شکل گرفت ایده نظام „جمهوری “ از روم باستان است. این نظام جمهوری در روم باستان با تضمین آزادی شهروندان مشروعیت یافت و در مقامات دولتی (magistrate)
سازماندهی شد. همچنین تحقق بخشیدن رفاه عمومی از دیگر دست آوردهای جمهوریت در روم باستان بود. رومی های ایده آزادی های سیاسی را از کتاب “ سیاست “ ارسطو برداشت کردند. مارکوس تولیوس سیسرون، فیلسوف رومی قرن یک قبل از میلاد، آزادی های سیاسی کتاب ارسطو را به “ موصوع عمومی“ ( res publica) ترجمه کرد، به این معنی که آزادی های سیاسی شهروندان در جمهوری روم عمومیت دارند و این درست همان آزاد اندیشی „شهروند“ ( Citoyen) است که روسو به آن اشاره کرد.
اما برای شکل گرفتن دموکراسی و جمهوریت در غرب فقط تنها الگوی های آتنی و رومی تعیین کننده نبودند، بلکه مسیحیت که از همان اول دین را از دولت جدا کرد، دوران رنسانس که دوباره به تاریخ باستان یونان و روم بازگشت و در آخر عصر روشنگری در قرن هجده و نوزده راه را برای دموکراسی امروز غربی هموار کردند.
کشور های اسلامی با تجربیات دموکراسی و جمهوریت در یونان و روم باستان، همچنین با جنبش هنری رنسانس در ایتالیا و دوران روشنگری در اروپا بیگانه هستند
اعراب مسلمان فاقد دوره باستان هستند و پیدایش اسلام در قرن هفت، با هجرت محمد از مکه به مدنیه، را سر آغاز تاریخ خود می دانند. عصر جدید ( مدرن ) در کشورهای اسلامی هنوز آغاز نشده است. تاریخ مسلمانان فقط از دوران قرون وسطی تشکیل شده است و بدون حرکت است، یعنی مسلمانان ( اعراب ) و همچنین ایرانیان بعد از پذیرفتن اسلام دیگر ملتهای تارِیخی نیستند ( تاریخ در اینجا به معنی حرکت، تکامل و تغییر هم از نظر فکری و هم از نظر ساختاری است ).