مارکس، یا هگل

 

 با بحرانی شدن شرایط اقتصادی در کشور های غربی دو باره  مارکس باب روز شد و کتاب کاپیتال خریداران زیادی پیدا کرده است. منتقدین برای محکوم کردن  سیستم سرمایه داری از یک طرف از مارکس نقل قول می آورند و از طرف دیگر انتقاد می کند که دولت بازار را نمی تواند کنترل کند، گردش و مقررات معاملات تجاری را سرمایه داران خود تعیین و تنظیم می کنند.

 به عقیده این مخالفان آنارشی و دلال بازی در بازار های جهانی از یک طرف و قدرت بی حد سرمایه داران و ضعف دولت ها از طرف دیگر بحران سیستم سرمایه داری را تشدید کرده اند. مارکس بارها تذکر داده است که سیستم سرمایه داری به علت آنارشی در تولید به طور متناوب با بحران های اقتصادی مواجعه است. اما مارکس به رابطه دولت و بازار بندرت اشاره کرده است. و این بدین دلیل که در تئوری مارکس ، در یک سیستم کمونیستی، دولت دیگر کنشی ندارد و بازار نیز تبدیل می گردد به:  “association of free individuals”. امروزه دیگر، شاید به غیر از کمونیست های ایرانی ، هیچ فردی به یک انقلاب کارگری و تشکیل یک دولت دیکتاتوری پرولتاریا که مارکس آنرا برای گذر از کاپیتالیسم به کمونیسم ضروری می دانست اعتقاد ندارد. بحران اقتصادی امروزی کشور های سرمایه داری نتیجه سیاست غیر اخلاقی و وحشیانه اقتصادی نئولیبرال ها است که برای بدست آوردن حداکثر سود دولت را به کنار گذاشتند و امور اقتصادی را در اختیار بانک ها و دلال های بورس قرار دادند. به همین علت نیز دولت های کشور های سرمایه داری سعی دارند با دخالت در امور بانکی و کمک مالی به این نهاد های اقتصادی از شدت گرفتن بحران جلوگیری  و در امور اقتصادی دخالت کنند. دولت به عنوان موتور اقتصاد و رهاننده از بحران ؟ چرا که نه.  اما برای کدام فیلسوف دولت هم  مقدس بود و هم دنیوی ؟ ، مارکس ، یا هگل. جواب ساده است: هگل. همان هگلی که به نظر مارکس وارانه ، به جای روی پا، روی سر ایستاده بود. فلسفه هگل همیشه روی پا ایستاده بود. هگل دولت را چنین تعریف کرد: ”  واقعیت ایده اخلاقی” ، یعنی دولت های که بر پایه اصول اخلاقی استوار اند واقعی و دارای اعتبار هستند و نه دولت های مافیای.  شواهد این دولت های هگلی امروزه در غرب مشاهده می شوند. با تئوری دولت هگل ( دولت اخلاقی ) و نه با ایده های انقلابی مارکس ( قتل و کشتار ) می توان امروزه بحران اقتصادی را پشت سر گذاشت.

 

4 Gedanken zu “مارکس، یا هگل

  1. http://chubin.net | amirkha@uni-muenster.de | 128.176.255.119

    “وال استریت فروریخت”، اماکاپیتالیسم پابرجااست. “پیشنهاد می کنم” نگاه کنید به ماکس وبر:

    ” تا زمانی که آخرین قطره و یا ذره فسیل سوخت ( نفت، ذعال سنگ و …)موجود است سیستم سرمایه داری از بین نمی رود”
    وبر اضافه می کند که “حتی مخالفین سرمایه داری نیز مجبور به تبعیت از این سیستم هستند”، حتی کمونیست ها ( کجا هستند؟). بعد فروپاشی کشور های سوسیالیستی اروپای شرقی این هگلی ها چپ ( کمونیست ها) ناپدید شدند.

  2. درود،
    اشاره‌ی شما به کم‌‌توجهی مارکس به چگونگی پیوندِ دولت و بازار درست است. گمان کنم این مسئله بیشتر ناشی ازین باشد که مارکس دولت را در نهایت متأثر و دنباله‌روی سرمایه و ساز و کار بازار می‌دانست.
    نکته‌ی دیگر آن که مارکس در سال‌های پایانی عمرش به این نتیجه رسیده بود که تنها در چارچوب «مبارزات ِ پارلمانی» است که می‌توان برای بهبود ِ شرایط کارگران و دستیابی به برابری کوشش کرد. شوربختانه این نکته از چشم بسیاری دور مانده، که البته نشانگر غرض‌ورزی‌شان است!
    و در آخر این که هنوز به‌درستی آشکار نیست که آیا می‌توان این بحران را به یاری دخالت «دولت» پشت سر گذاشت یا نه؟ چه نتایج و ابعاد حقیقی آن سپس‌تر نمایان خواهد شد. بنابرین می‌بایست برای ردِ کامل اندیشه‌های مارکس اندکی درنگ کرد.

Schreibe einen Kommentar zu علی ودایع Antworten abbrechen

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert