مذهب و مدرنيته

 

در مرحله اول بايد رابطه مذهب و فرهنگ مورد برسی قرار گيرد و به اين سوال پاسخ داده شود که آيا می توان این دو مقوله ( فرهنگ و مذهب ) از يک  ديگر جدا کرد. امروز فرهنگ مجموعی است از دست آورده های علمی ( ابزار توليد،تکنولوژی، پزشکی و …) يک ملت، همچنین اثر های هنری و ادبی، شرایط حقوق زنان و اقليت ها مذهبی، شرایط سياسی، قضایی، اداری و در آخر بینش شهروندان به محيط زيست.

اما مذهب فقط رابطه فرد و يا يک جامعه با خدا نیست. مذهب بخشی مهمی از فرهنگ يک ملت را تشکيل می دهد، بخشی که در نهايت فرهنگ آن ملت را تعيين می کند. مذهب مي تواند مستقلاً اقدام کند و عمل کرد اجتماعی افراد، روابط بين آنها، ارزش های اجتماعی و سیستم اقتصادی جامعه را طرح ریزی کند. حتی می توان ادعا کرد که مذهب هم زير بنا (در واژه نگاری مارکس ) و هم رو بنای يک جامعه است. اين يک ادعای تجربی است و نه نظری، چرا که همين مذهب ( فرهنگ ) مسيحيت بود که سرمايه داری و مدرن را در اروپا پديد آورد.
اوائل قرن گذشته (1904) ماکس وبر ( Max Weber) جامعه شناس آلمانی کتاب ” اخلاق پروتستانی و ذهن سرمايه داری* ” را  منتشر کرد. با اينکه بیش از صد سال از چاپ اين کتاب می گذرد، اما هنوز اين اثر وبر باب روز است. بعد از فروپاشی سيستم های سوسیالیستی در اروپای شرقی عقيده وبر ( تاکيد بيشتر بر امور فرهنگی و مذهبی و کمتر بر مسائل اقتصادی ) برای بررسی توسعه يک جامعه بيشتر مورد توجه قرار گرفته است. به عقیده مارکس جنگ های طبقاتی تاريخ ( گذار از سيستم فئودالی به سيستم سرمايه داری)  را به حرکت در می آورند. برای مارکس سیستم سرمایه داری به علت سلب مالکيت از دهقانان و به کار گرفتن آنها در کارخانه ها ( بافندگی ) که در نهایت به تراکم سرمایه انجامید پدیدار گشت و عوامل مذهبی، فرهنگی را دراين گذار تاريخی نقشی ایفا نکردند. وبر در کتاب” اخلاق پروتستانی ” اشاره می کند که طرز فکر و عمل کرد يک فرقه مذهبی ( فرقه کالوين ) از دين پروتستان سيستم سرمايه داری ( مدرن) را در اروپا پدیدآورد. کالوين ها وظایف مذهبی را يک امر خصوصی نمی دانستند و همچنین نظریه های سنتی و تبعيت از کليسا را رد کردند.
افراد اين فرقه معتقد بودند که فرد مذهبی موقعی در مقابل خدا از گناه مبرا و رستگار است که در امور شغلی و کاری موفقیت داشته باشد. به این معنی که يک نوع اخلاق شغلی با ارزشهای مذهبی پديدار گرديد که شخص مذهبی را موظف می کرد سود کار سرمايه را به مصرف شخصی نرساند و آنرا دو باره سرمايه گذاری نمايد. این گونه بود که سرمايه انباشته گرديد و همراه با پيشرفت علوم طبيعی و مناسبات منطقی، عقلايی در امور اداری و قضایی و حتی هنری راه برای بوجود آمدن سيستم سرمايه داری (نخست در کشورهای پروتستان هلند و انگلستان ) هموار نمود. بعد از پابرجا شدن سيستم سرمايه داری ديگر مذهب نقشی در توسعه آن نداشت و حتا مذهب به عنوان يک پديده غير منطقی به کنار جامعه رانده شد. اما به کنار رانده شدن مذهب در جوامع غربی دليل بر بی مذهبی بودن مردم غرب نيست.

وبر از یک طرف سیستم سرمایه داری را به یک قفسه آهنین برای شهروندان تشبیه کرد و از طرف دیگر با شگفتی به این پدیده مدرن اقتصادی می نگریست. وبر همچنین اضافه می کند که شکل یافتن سیستم سرمایه داری مسالمت آمیزانه نبوده است.

* در سال ۱۹۹۸ انجمن :  International Sociological  Association

  از اعضاء سازمان خود تقاضا می کند که ده اثر مهم جامعه شناسی را معرفی نمایند. در رتبه اول از کتاب ” اقتصاد و جامعه “ ( ماکس وبر ) نام برده می شود و بعد از ” اخلاق پرتستانی و ذهن سرمایه داری” (  ماکس  وبر )

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert