ایران، یا حجاز

 

به نقل از دانشنامه اسلام ( Encyclopaedia of Islam ) مسلمانان در مدت زمان حدود یک قرن سوریه، عراق، اسپانیا، مصر و ارمنستان را تصرف کردند:

We can trace the conquests of Syria-Palestine (634-640 ), Egypt ( 639-642 ), Maghrib (699-705 ), Spain (711 )… Irak (636-641 ), Armenia and then Iran (642 )

دانشنامه ادامه می دهد :

یک قرن کافی بود تا مسلمانان شاهکار حماسی بیافرینند:

One century was enough for the Muslims to achieve an extraordinary epic feat

   ( Encyclopaedia of Islam Bd. VII, Brill, Leiden: 1978, P. 175 )

به نقل از دو باستان شناس اسرائیلی ، Yehuda D. Nevo and Judith Koren, نویسندگان سوری تا اوائل قرن 8 اشاره ای به حمله اعراب از شبه جزیره که منجر به شکست ارتش بیزانس شده باشد نکردند.

The local written sources down to the early 8th century do not provide any evidence that a planned invasion of Arabs from the peninsula occurred and that great and dramatic battles ensued which crushed the Byzantine army and vanquished the empir ( 1

سکه شناس ایرانی ‚ شمس اشراق ‚ اشاره می کند: ” با وجود آنکه تازیان در زمان خلافت ( ابو بکر ) به فرماندهی خالد ابن ولید به سرزمین های ساسانیان یورش بردند….. به خاک ایران دست یافتند لیکن تا کنون سکه ای به نام هیچ یک از خلفای راشدین به دست نیآمده است و به نام خلفای راشیدین سکه ی ضرب عربستان نیز دیده نشده است.” شمس اشراق ادامه می دهد:
“ اولین سکه هایی که با موافقت خلیفه سوم حاکمان عرب ضرب کردند، سکه های عرب ساسانی به شیوه ای که قبل اشاره رفت بود. ” شمس اشراق ادامه می دهد : ” یکی از اولین سکه های عرب ساسانی که از نوع سکه های خسرو دوم و با نام خسرو به خط پهلوی است و واژه ی ( جید ) به معنی بسیار نیکو – به خط کوفی در حاشیه ی آن نقش بسته، به تاریخ 20 یزدگردی برابر با سال 31 هجری به نام دارالضرب ( مرو ) …. در بخش اسلامی موزه بریتانیا موجود است.“ (2 )
به نقل از تاریخ شناسان ایرانی و عرب قرن 8 و 9 ( طبری، بلاذری … ) عربستان ( حجاز ) مرکز رویدادها بود ، در این منطقه خلفای راشدین حکومت می کردند و نقشه حمله به کشور های مجاور می کشیدند. اما ناگهان با خلافت معاویه نامی از حجاز برده نمی شود و عرصه رویدادها و حکم فرمایی اعراب به ایران و سوریه منتقل می شود: معاویه و عبدالملک مروان در ایران به نام خود سکه ضرب کردند و عبدالملک مروان در اروشلیم مسجد ( عبادت گاه ) ساخت و نه در مکه.
اولین سکه در عربستان در سال 822 ، در زمان حکومت مامون، ضرب شد، حدود 140 سال بعد از ضرب سکه معاویه در سال 663 در داراب فارس. اسلام شناسان سنتی خبر داده اند که مکه مرکز تجارت بود و کاروان ها در این شهر توقف می کردند. اما به نقل از اسلام شناس دانمارکی پاتریشیا کرون ( Patricia Crone ) مکه یک برهوت بود و کاروان ها دلیلی نداشتند که منطقه سبز طائف ( Ta’if ) را ترک کنند و رهسپار مکه شوند :

Mecca was a barren place, and barren places do not make natural halts, and least of all when they are found at a short distance from famously green environments. Why should caravans have made a steep descent to the barren lands of Mecca when they could have stopped at Ta’if ? (3 

اسلام شناس دانمارکی ادامه می دهد که درعربستان جنس و کالای در دسترس نبود که ترابری شود و سود کافی نیز نبود که با کمک آن بتوان یک شهرپیرامونی را توسعه داد که فاقد منابع طبیعی بود:

What commodity was available in Arabia that could be transported such a distance , through such an inhospitable environment , an still be sold at a profit large enough to support the growth of a city in a peripheral site bereft of natural resources ( 4 

پاتریشیا کرون همچنین اشاره می کند که هیچ سندی، خارج از ادبیات سنتی اسلامی، به مکه اشاره ای نکرد…… در سوره 3:90 از بکه ( Bakka ) نام برده شده و اسلام سنتی معتقد است که بکه همان مکه است. دراسناد ما نام مکه مشاهده نمی شود:

Negatively, no early source outside the Islamic Literary tradition refers to Mecca by name.
Positively, the koran itself tells us the name of the place where the sanctuary actually was: Bakka (3:39 ) . The Islamic tradition is naturally at pains to identify this place with Meca, and none of our sources shed any light on ins original location. ( 5

اسلام شناس آلمانی Kalisch معتقد است که حجاز در دوران صدر اسلام نقشی بازی نکرده و حتا تاریخ نویسان سنتی عرب و ایرانی خلیفه چهارم، علی ، را از حجاز به کوفه انتقال دادند

Der Higaz hat für den frühen Islam nie eine Rolle gespielt. Selbst die islamische Überlieferung lässt schon den vierten Kalifen Ali den Higaz Richtung Kufa Verlassen ( 6

دو باستان شناس اسرائیلی، Yehuda D. Nevo and Judith Koren, اشاره می کنند که بیشتر سرزمین شبه جزیره عربستان ( به جز قسمت جنوبی آن ) پرجمیعت نبود و همین ساکنان کم این مناطق، در هر دوره تاریخی، نیز در نهایت فقر زندگی می کردند:

The Muslim traditions depict the Arabian Peninsula as filled with roaming nomadic tribes who, after conversion to Islam, supplied thousands of warrios for the conquest of al-Šām, Iraq, and Egypt. This view dose not beare close scrutiny. Most of the peninsula ( excluding of course its southern coastal region ) is a parched desert which, judging from the material remains so far discovered, was never densely inhabited and whose population was not only sparse but extremely poor by any standard at any historical time (7

جغرافیای اتفاقات تاریخی قرن 7 نه در عربستان ( حجاز ) ، بلکه بیشتر در ایران ، سوریه، عراق و مصر بود.

dass die Entwicklung des Islam als Religion in Syrien, Irak, Iran, Ägypten und Nordafrika stattgefunden hat ( 8

خلیفه ها و حکمرانان عرب قرن 7 سکه های خود را در ایران ضرب کردند.

حجاز پس از انتشاره کتاب ” سیره محمد ” از ابن هشام ( 830) شهرت یافت و وارد عرصه تاریخ شد:

Erst mit der Entstehung der Erzählung vom arabischen Propheten …. wird der Higaz relevant  (9


  1 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Crossroad to Islam. The Origins of the Arab Religion and the Arab State. N.Y. 2003. P. 134

نخستین سکه های امپراتوری اسلام ، ع. شمس اشراق، اصفهان 1369 ، ص 38  –2

3 – Patricia Crone, Meccan Trade and the Rise of Islam, Princeton, 1987,  P. 6-7

4 – Patricia Crone, P. 7

5 – Patricia Crone und Michael Cook, Hagarism, The Making of the Islamic World, Cambridge Universitäty Press. 1977, P. 22

6 – Seven Kalisch, Anmerkungen zum isnad – Eine Beitrag zum Verständis islamischer Geschichtskonstruktion, in: Markus Groß/ Karl-Heinz Ohlig (Hg ): Die Entstehung einer Weltreligion III, Berlin, 2014, P. 320 – 321

7 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Crossroad to Islam. The Origins of the Arab Religion and the Arab State. N.Y. 2003, P. 67.

8 – Seven Kalisch, Anmerkungen zum isnad – Eine Beitrag zum Verständis islamischer Geschichtskonstruktion, P. 320 321

9 – Seven Kalisch, P. 320 – 321

 

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert