حمله اعراب به استان فارس، به نقل از تورج دریایی

 ” سکه ها هم زمان حکمرانان جدید و سنت های ایرانی را نشان می دهند و در زمینه تمدن بیشتر از هر سند دیگری  اطلاعات در اختیار ما می گذارند “. ( Rika Gyselen )

Coinage thus simultaneously reflects the demands of the new local rulers and local Iranian Tradition, and tells us more about the area’s civilization than any other source can ( 1

 ” وقتی طبری در باره دو قرن اول اسلام می نویسد دنیایی را تشریح می کند که اینچنین وجود نداشت، مانند نویسندگان تورات که یک دنیای خیالی را آفریدند. “

” Wenn etwa Tabari über die ersten beiden islamischen Jahrhunderte schreibt , dann schildert er eine Welt , die so nie existiert hat, genauso, wie etwa die Autoren des alten Testaments ein fiktive Vergangenheit erfunden habe ” ( 2

تورج دریایی، استاد تاریخ ( آمریکا )، در کتاب خود:

 (3) Iranian Kingship, the Arab Conquest and Zoroastrian Apocalypse

در بخش 2 (ص 35) با سرخط :

War, Blood and Conquest: The Arab Muslim Takeover of Fars   

    چگونگی حمله اعراب به استان فارس در قرن 7 (میلادی ) را توضیح می دهد (بازسازی می کند ) . هدف دریایی در این مقاله مشخص کردن تاریخ این حمله است. به  همین علت دریایی به دو منبع تاریخی استناد می کند: منبع اول اخبار طبری، بلاذری ( از قرن 9 و 10) و ابن بلخی ( از قرن 12 ) از این جنگ است .

 منبع دوم کتاب سکه شناس انگلیسی ‘ Susan Tyler-Smith ‘ است . این سکه شناس ، از جمله ، متخصص سکه های عرب – ساسانی از قرن 7 است. (4)

نخست دریایی به تاریخ ضرب سکه های یزدگرد سوم در ضرابخانه های مختلف استان فارس اشاره می کند. این سکه ها از سال 1 (632) سلطنت یزدگرد سوم تا سال 20 ( 652 – سال وفات ) این پادشاه ساسانی ضرب شده اند. سپس دریایی از سکه های عرب – ساسانی نام می برد که  اعراب در ضرابخانه های فارس ضرب کرده اند. بر روی این سکه ها واژه عربی “ جید” به معنی “خوب ” مشاهده می شود. به نقل از دریایی عرب های که سکه با واژه ” جید “ ضرب کرده اند از بصره و خلیج فارس به استان فارس حمله کرده بودند :

The conquerors not only came from Basra, but also attacked from the Persian Gulf, and by 650 C E, the literary sources state the Fars was conquered (P. 47 

fars نقشه حمله اعراب به ایران – از کتاب دریایی

 بر روی سکه های عرب – ساسانی با واژه ” جید “ اعداد 20 و 21 (سال ضرب سکه ها ) ضرب شده اند ( ص 46 ). اما دریایی ادعا می کند که سال های 21 و 20 بر روی این سکه ها برابر هستند با سال های 32 و 31 هجری (653 میلادی). 

  Year 21 = 32 H     ضرابخانه اردشیر خُرّه

  Year 20 = 31 H    ضرابخانه داراب        

 به چه دلیل سال های 21 و 20 بر روی سکه ها برابر هستند با سال 32  و 31 هجری معلوم نیست. دریایی توضیحی برای مبدل کردن این اعداد ( سال ها ) به سال هجری نمی دهد. اما به نظر می رسد که دریایی اینجا از تقویم یزدگردی استفاده کرده است.

سیستم تقویم یزدگردی

H = Hijri [ year 1 = 622 / 3 AD

YE = Yazdgard Era [ year 1 = 632 / 3 AD

PYE = Post – Yazdgard Era [ year 1 = 652 / 3 AD 

 سال 20 یزدگردی برابر است با سال 652 میلادی ( 652= 20 +632) و سال 31 هجری دریایی برابر است با سال 653 میلادی ( 653=31+ 622). سکه شناس انگلیسی ، Stephen Album، به اولین سکه های که اعراب ( با اعداد 20 و 21 ) در کرمان ضرب کرده اند اشاره می کند . به عقیده این سکه شناس این اعداد 20 و 21 سال های یزدگردی ( 652 ) هستند و نه هجری ( 642 ) .

none of these pieces are dated in the Hijri era, thus none can be earlier than YE 20  ( YE = Yazdigerd Era ( 5

در مرحله بعدی دریایی تاریخ ضرب سکه های یزدگرد سوم و عرب – ساسانی را با تاریخ حمله اعراب که تاریخ نویسان ایرانی و عرب به آن اشاره کردند مقایسه می کند که آیا تاریخ این دو منبع ( تاریخ ضرب سکه و اخبار تاریخ نویسان ایرانی و عرب ) با یک دیگر همخوان، یا مغایر یک دیگر هستند.

…. by 650  C E , the literary sources state that Fars was conquered .The question is whether or not the coins will confirm this date or suggest an alternative date for the conquest of cities in Fars ( P. 47

دریایی پس از بررسی اخبار طبری ، بلاذری و ابن بلخی به این نتیجه می رسد که تاریح حمله اعراب به استان فارس که این تاریخ نویسان از آن خبر داده اند با یک دیگر اختلاف دارند. به طور مثال، طبری خبر می دهد که اعراب در سال 30 هجری ( 652 ) به شهر اردشیر خُرّه حمله کردند، اما به نقل از بلاذری این شهر  در سال 19 (641) به تصرف اعراب درآمد. در اینجا 11 سال فاصله در اخبار این دو نویسنده از حمله اعراب به شهر اردشیر خُرّه مشاهده می شود. (ص 48 ) دریایی ادامه می دهد که به علت قیام ایرانیان علیه اعراب در این شهر ها و تسخیر مجدد آنها تعیین تاریخ دقیق فتح استان فارس مشکل است ( ص 49 ). به این قیام Susan Tyler-Smith اشاره می کند :

They were presumably struck during a revolte against the Arabs sometime after the invasions ( 6

در آخر دریایی با مقایسه این دو منبع به این نتیجه می رسد که: 1- تاریخ حمله اعراب که در کتاب های تاریخ نویسان ایرانی و عرب درج شده قدیمی تر از ضرب سکه های عرب -ساسانی است و 2 – سکه های عرب – ساسانی یک سال بعد از مرگ یزدگردسوم ( 652 ) ضرب شده اند. (ص 48 – 49 ) . این نتیجه گیری دریایی فقط با تحریف اعداد سال ها ( استفاده از تقویم یزدگردی) بر روی سکه های عرب – ساسانی امکان پذیر است.

 دو سکه شناس انگلیسی ’ جی. روث و ای. نیکیتین ‘ ( A. Nikitin و G. Roth ) در بررسی اولین سکه های عرب – ساسانی اشاره ای به سال یزدگردی بر روی این سکه ها که اعراب در سال 20 در داراب با نام یزدگرد سوم ضرب کرده بودند نکرده اند. اما اعراب داراب را، به نقل از این دو سکه شناس، در سال 644  تصرف کردند . A. Nikitin و G. Roth ادعا می کنند که این سکه در شهری ضرب شده که تحت کنترل یزدگرد نبوده : 

 These were based on the type of Yazdgad III.They do not bear Arabic inscriptions, but there is no doubt now that These coins represent Islamic coinage…….For Example, there is a drachm with the name of ,Yazdgard, of year 20, bearing the mintmark of Darabgerd (no. 1): Darabgerd was taken by the Arabs in AH 23 (644)……. It means that this coin ……… came from a city which by that time was no longer under Sasanian administration (7

همچنین ‘ Susan Tyler-Smith ، با توجه به محدود بودن ضرب سکه های یزدگرد در ضرابخانه های مختلف ،اشاره می کند که این پادشاه تمام مناطق ایران را تحت کنترل خود نداشته است :

Why the mints were so restricted is curious, one possible explanation being that yazdgerd III did not in fact fully control the whole of Iran ( 8

به نقل از دریایی ( با استناد به طبری ) اعراب  شهر اردشیر خُرّه را در سال 30 هجری ( 652) فتح کردند، در صورتیکه بر روی سکه های اعراب در همین شهر سال 21 ( 643) ضرب شده است. طبق این عدد ( سال ) بر روی این سکه ها  اعراب 9، یا 10 سال زودتر ( از باور دریایی ) در این شهر حکمفرمایی می کردند.  

J. Walker به یک سکه عرب – ساسانی از سال 20  ( سال 20 به خط پهلوی = vist ) با نام یزدگرد سوم که بر روی آن با خط کوفی واژه ” جید ” ضرب شده است اشاره می کند. ( عکس 1 ). این سکه در مرو ضرب شده است. (9) برای این سکه شناس انگلیسی سال 20 بر روی سکه سال یزدگردی ( .Y.E ) است ( 31 هجری = 653 ). اما سال واقعی ضرب این سکه سال 642 میلادی است. اعراب اولین سکه های خود ( سکه های عرب – ساسانی ) را در سال 642 ، سال وفات هراکلیوس، پادشاه بیزانس ، در ایران ضرب کردند. بعد از مرگ هراکلیوس اعراب دیگر موظف به ادامه حفظ عهد خود با بیزانس نبودند (بعد از پیروزی بیزانس بر ساسانیان در جنگ های سال  622  در ‘ ارمنستان ‘ و 682 در ‘ نینوا ‘  اعراب هم پیمان با هراکلیوس شده بودند ) و استقلال خود را با ضرب سکه در ایران اعلام کردند. جنگ به اصطلاح نهاوندی که طبری 200 سال بعد از آن خبر داه است همین استقلال اعراب ایرانی در سال 642 در ایران است.

jaid

(عکس 1 )

 سکه عرب – ساسانی سال 20 از مرو 

 همچنین Walker برای تعیین تاریخ دوران خلافت عبدالئه بن الزبیر از دو تقویم استفاده می کند: سال 53 بر روی سکه عبد الزبیر در داراب ( عکس 2 ) با لقب امیرالمومنین به زبان پهلوی ( امیری وریوشنیکان ) برای  Walker ‘ برابر است با سال 65 هجری ( سال 53 با محاسبه یزدگردی برابر است با سال 65 هجری ). اما سال 62 بر روی سکه همین خلیفه در کرمان ( عکس 3)  تغییری نمی کند. (10)

IMG

( عکس 2 )

سال 53 سکه  عبدالئه بن الزبیر ( دارب ) به سال 65 هجری برگردانده می شود

IMG_0001

(عکس 3)

سکه عبدالئه بن الزبیر ( عپدولای زوبیران) از کرمان ( سال 62 ) که به سال یزدگردی مبدل نشده

سکه عبدالئه بن الزبیر ( عپدولا امیری ورویشینکان – به خط پهلوی) با لقب امیرالمومنین از دارابگرد (سال 53 )  که به سال هجری 65  مبدل شده ( عکس 2)، به نقل از  Volker Popp  ، سکه شناس آلمانی، ( 11) و  شمس اشراق ، سکه شناس ایرانی (12) متعلق به عبدالئه بن الزبیر است. ( عکس 4 )

text

(عکس 4)

سکه  عبدالله بن الزبیر با سال 53 که شمس اشراق آنرا، مانند Walker، به سال 65 برگردانده است ( اینجا اما سال 64 هجری)

 نویسندگان عرب و ایرانی ( طبری) آغاز دوران خلافت بن الزبیر ( امیر المومنین ) را از سال 683 به بعد مشخص کرده اند و به همین علت ‘ Walker ‘ مجبور است سال  53 ( 675 میلادی) را به سال هجری 65 (687) که همان سال یزدگردی است تبدیل کند، اما سال 62 (684 ) بر روی سکه کرمان ( در کرمان بن الزبیر امیرالمومنین نبود ) در تضاد با اخبار تاریخ طبری نیست و تغییری نمی کند. همچنین ‘ Walker ‘ از یک سکه نام می برد که عبدالملک مروان در سال 60 در داراب ضرب کرده است، اما چون طبری و نویسندگان عرب خبر داده اند که عبدالملک از سال 65 به بعد حکمفرمایی می کرده ‘ Walker ‘ سال 60 را به سال یزدگردی 72 بر می گرداند، اما سال 75 بر روی سکه همین خلیفه عرب از مرو تغییری نمی کند (بر روی این سکه ، به نقل از Walker ، نام عپدولملیک ی مروانان ضرب شده است ). (13) شمس اشراق به چند سکه از عبدالملک بن مروان اشاره می کند که در ضرابخانه های مختلف در ایران ضرب شده اند. ( عکس 5 ) شمس اشراق سال های 70 و 73 سکه ها از ضرابخانه اردشیر خُرّه را تغییر نمی دهد، اما سال های 60 و 65 سکه ها از ضرابخانه دارابجرد ( دارابگرد ) را به سال های 72 و 77 یزدگردی برمی‌گرداند. به این ترتیب عبدالملک در سال 65 از تقویم یزدگردی استفاده کرده و 5 سال بعد، در سال 70، از تقویم هجریtext1

( عکس 5 )

شمس اشراق ( صفحه 84 )

شمس اشراق در پانویس صفحه 84 ادامه می دهد : ” در برخی سکه ها نیز نام خلیفه … عپدولملیک ی مروانان ضرب شده است “. 

در کلکسیون سکه ها دانشگاه عبری اروشلیم تعدادی سکه عرب – ساسانی به نمایش گذاشته شده اند (14) اینجا هم با دو تقویم مختلف تاریخ ضرب سکه ها را تعیین می کنند. بر روی یک سکه ‘ سلم ابن زیاد ‘ از ضرابخانه اردشیر خُرّه سال 26 ضرب شده است :

This coin bears the clearly legible date 26

اما به عقیده سکه شناسان کلکسیون سال 26 به معنی سال هجری ( 646 میلادی ) نیست

The numeral 26 thus makes no sense as a Hijri date since it would correspond 646 CE

         سکه شناسان ادامه می دهند: مشخص نیست که سال  26 هجری، یا یزدگردی است : ” چنانچه سال 26 یزدگردی باشد برابر است با 37 هچری و سال بعد از یزدگردی برابر است با 58 هجری. ” (عکس 6)

If it was a date in the Yazdgerd era, we arrive in 37 AH; and even a post-Yazdgerd date woud equal only 58 AH

img003

( عکس 6)

اینجا هم تاریخ ضرب سکه سلم بن زیاد ( سال 26 ) در ضرابخانه شهر اردشیر خُرّه با خبر طبری از حمله اعراب به این شهر در سال 652 مطابقت نمی کند و به همین علت نیر برای سکه شناسان سال 26 نامشخص است. ( اعراب، با استناد به سکه سلم ابن زیاد، 6 سال زودتر از خبر طبری در اردشیر خُرّه جکمفرمایی می کردند) در همین کلکسیون سکه دیگری از ‘ سلم ابن زیاد ‘ مشاهده می شود. این سکه در سال 67 در بلخ ضرب شده است. برای سکه شناسان دانشگاه عبری سال 67 مشخص ،سال هجری است. سال 67 در تضاد با اخبار طبری نیست. (عکس 7 )

img005

( عکس 7)

منطقی به نظر نمی رسد که اعراب برای تعیین سال ضرب سکه های خود از دو تاریخ مختلف (یزدگردی و هجری ) استفاده کرده باشند و به همین علت نیز برای ‘ Walker ‘به کار گرفتن این محاسبه دوگانه سال ها بر روی سکه ها مشکوک به نظر می رسد. این سکه شناس اشاره می کند که: تاریخ بسیاری از این سکه ها با اخبار تاریخ نویسان سنتی همخوان نیستند.

 The importance  of the coins lies in their providing us with contemporary date for corroborating, supplementing, or at times correcting the historians. Even so there are numerous case where the coin evidence cannot be reconciled with the historical tradition.” (15

با تاریخ هجری، یا یزدگردی بر روی سکه های یزدگرد سوم Susan Tyler-Smith ( مرجع دریایی ) هم مشکل دارد :

The coins dated 25-35 are more difficult to explain. They could be expressing yazdgerd Era dates, or, in the case of the pieces dated 29-35, Hijira dates. They could also be meaningless

Tyler – Smith برای حل این مشکل ضرب سال ها بر روی سکه ها دو نظریه ارائه می دهد :

           یا این سکه ها زمانی ضرب شدند که اهالی شهر علیه اعراب قیام کرده بودند و بر روی سکه ها سال یزدگردی را ضرب کردند :

the coins could have been struck by town in revolt against the Arabs in which case they would probaly have used YE date

و یا اعراب از هر دو تاریخ استفاده کردند، هجری و یزدگردی:

Alternatively they could be Arab issues using either YE and / or Hijira dates ( 16

به درست بودن این تعویض ( شعبده بازی ) سال های یزدگردی و هجری بر روی سکه ها شمس اشراق نیز تردید دارد، تردید به این علت که بر روی سکه ها ، بدون نام بردن از یک دوره یزدگردی، یا هجری، فقط یک عدد ( سال) ، ضرب شده است: ” وقتی ضرب سکه های عرب ساسانی آغاز شد ابتدا تاریخ یزدگردی ( بر مبداء شروع سلطنت یزدگرد ) بر آنها زده می شد و پس از مدتی تاریخ این سکه ها به هجری قمری ضرب گردید و نام حاکم نیز بر آن افزوده شد و چون نشانه ای که آشکار سازد تاریخ سکه ها یزدگردی است یا هجری بر آنها زده نشده ، در مورد برخی از سکه های سالهای نخستین گاهی تردید هست که آیا مبداء تاریخ سکه کدام یک از دو تاریخ یاد شده است. ”  ( شمس اشراق، ص 66 )

ایران شناس آلمانی ‘ Heinz Gaube ‘ در جدول سکه های عرب – ساسانی به شش سکه از سال 20 ( 642 ) اشاره می کند که اعراب در ضرابخانه های مختلف در ایران ضرب کرده اند ( Prägetabelle – ورق تاشده در آخر کتاب ) . (17) همچنین  Walker از یک سکه خبر می دهد که اعراب در سال 20 در سیستان ضرب کرده اند ( Walker , P. 4). اما Gaube و Walker ادعا می کنند که سال 20 بر روی سکه ها سال یزدگردی (652 ) است .

اسلام – و تاریخ شناسان سنتی برای تطبیق دادن سال های ضرب شده بر روی سکه های عرب – ساسانی با اطلاعاتی که نویسندگان عرب و ایرانی ( طبری ) از زمان حکمرانی خلیفه ها و فرمانداران عرب داده اند در کنار تقویم سال هجری  ( سال اول = 3 / 622  میلادی ) یک تقویم ساختگی ( تقلبی ) یزدگردی محاسبه کردند. حال سکه شناس انگلیسی  Stephen Album و دریایی با این تقویم یزدگردی تاریخ خود از تصرف دارابگرد را می سازند: ” دارابگرد در سال 22 هجری به تصرف اعراب درآمد، تاریخ 20 بر روی سکه نمی تواند تاریخ واقعی هجری باشد …. این سکه در طی، یا مدت زمانی کوتاه بعد از سال یزدگردی ضرب شده است.”

Since Darabjird was conquered by the Muslims in AH 22 at the earliest…, the date 20 on this could not possibly be an authentic Hijri year…These coins were struck during or very shortly after the year YE 20 ( 18

معنی ساده نظریه  Stephen Album  این است که اگر تاریخ یک سکه با تاریخ ( اخبار ) ذکر شده نزد طبری، بلاذری و …همخوان نباشد، مانند Walker و Gaube ،با تقویم یزدگردی ( اضافه کردن 12 سال به سال هجری ) آنرا همخوان می کنیم . 

اما دلیلی نبود که اعراب تاریخ ( سال ) یزدگردی را برای ضرب بر روی سکه های خود انتخاب کنند، اعراب خود تقویم داشتند. به این تقویم عربی ( سال عربی ) معاویه در سنگ نبشته ای ( عکس 8 ) اشاره کرده است :

inschrift-11

( عکس 8)

سنگ نبشته معاویه در ’ ام قیس ‘ با علامت صلیب ( بالا، سمت چپ)

( Israel Exploration Journal, Volume 32, 1982, Plate 11)

ترجمه سنگ نبشته معاویه به زبان انگلیسی :

  In the day of ‘Abd Allah Muawiya ‘, the Commander of the faithful, the hot baths of the  people  there were saved and rebuilt by Abd Allah son of Abuasemos (Abū Hāšim) the Counsellor , on the fifth of the month of December , on the second day, in the 6th year of the indiction, in the year 726 of colony, according to the Arabs the 42nd year, for the healing of the sick, under the care of Ioannes , the official of Gadara 

این سنگ نبشته به مناسبت بازسازی و ترمیم یک حمام قدیمی ( از دوران تسلط یونانیان ) در شهر  Gadara ( ام قیس – اردن ) در دوران فرمانروایی معاویه حکاری شده است. سنگ نبشته به زبان یونانی است و در سمت چپ ( بالا ) نقش صلیب دیده می شود. سه تاریخ در این سنگ نبشته به زمان بازسازی حمام ام قیس اشاره می کنند : تاریخ مالیات بیزانس ( اشاره به تاریخ بیزانس نشان می دهد که معاویه تا این تاریخ، تا سه شنبه ، پنج دسامبر 662 نایب، یا متولی بیزانس در سوریه بوده )، تاربخ محلی “ ام  قیس “، ( the year 726 of colony ) و سال 42 عرب ها ( according to the Arabs the 42nd year). سال 42 عرب ها سال خورشیدی است و نه سال قمری – اسلامی. تاریخ 726 شهر ” ام قیس ” را می توان مشخص کرد. ام قیس و 10 شهر دیگر در تاریخ  4 /63 قبل از میلاد به تصرف روم درآمدند و در همین سال نیز سکه سال یک این شهر ضرب شد. سکه سال یک “ ام قیس” در کلکسیون یک صومعه در شهر اروشلیم نگهداری می شود. (19) بنابراین سال 726 در سنگ نبشته برابر است با سال 662 میلادی و سال یک عرب ها برابر با سال 622. معاویه از سال عرب ها نام برده است و نه از سال هجری ( اعراب از سال هجری و اتفاقات هجرت بعد از انتشار کتاب زندگی نامه پیامبر اسلام از ابومحمد عبدالملک بن هشام – درگذشت 834 – باخبر شدند ) ,

    اسلام شناس دانشگاه نیویورک Robert G. Hoyland  اشاره می کند که این سال عرب ها توضیح نمی دهد که چه اتفاقی منشاء این تقویم است:

Patently a new movement had been born, but its nature is unclear. Papyri and inscriptions are dated according to ‘ the Year….’  or ‘ the year according to the Arabs ( kat’ arabas), and many East Syriac texts according to ‘ the Year…. of the rule of the Arabs’ but without it being explained what was the event that inaugurated this calendar ( 20

Peter von Sivers , تاریخ شناس دانشگاه Utah معتقد است که معاویه بعد از درگپری ها بین اعراب شرق و غرب حدود سال 650 در سوریه ، عراق ، ایران و مصر، به قدرت می رسد. معاویه، با توجه به نقش صلیب، خود را یک پادشاه مسیحی می دانست و این سنگ نبشته قدیمی ترین تقویم اعراب است :

What can definitely be concluded is that after an internal conflict between western and eastern Arabs around 650 Muawiya emerged as king of the free Arab lands of Syria and Iraq, as well as of the conquered lands of Iran and Agypt. Muawiya considered himself a Christian king……This inscription , identifying Muawiya as ist Sponsor, commemorates the completion of the bath’s restoration…..It shows a cross and bears the date of 42 ” according to the era of rhe Arab.” To my knowledge, this is the earliest documentation of the Arab calendar by an Arab ( 21

  اما چرا سال 622 برای معاویه سال یک عرب ها بود: در این سال با شکست ارتش خسرو دوم پرویز از بیزانس در ارمنستان و عقب نشینی ساسانیان از اروشلیم و سوریه اعراب این مناطق توانستند آزادی خود را به دست آورند. برای Peter von Sivers پادشاهی امویان در سال 622 ، بعد از آزادی اعراب منطقه شمال ، آغاز می شود :

the Umayyad Arab Kingdom…… arose in the years following 622, after the northern arabs hat gained their freedom from the Sassanid Empire, as it was embroiled in its final showdown with Rome. ( 22

  تاریخ نویس شهر انطاکیه ،یعقوب ادسایی، ( 640 – 708) ) به اهمیت این سال برای عرب ها  اشاره می کند” شاهنشاهی اعراب ، که ما آن را طی ها ( Tayyaye ) می نامیم در سال 11 هراکلیوس ، پادشاه رومی ها و خسرو، پادشاه ایرانیان در سال 31 ( 622 / 621) آغاز شد ” و ” اعراب حمله خود را به سرزمین فلسطین آغاز کردند (626 -627) ، تا اینکه معاویه صلح را برقرار کرد. “

The kingdom of the Arabians (arbaye ), those whom we call tayyaye, began when Heraclius, king of the Romans, was in his 11th year and Khusrau, king of the Persians, was in his 31st year ( i.e., 620-21 C.E ) and 626 – 27 C,E.: The Arabs  began to carry out raid in the land of Palestine ( 23

 اعراب حداقل 8 سال قبل از جنگ باصطلاح یرموک در فلسطین حکمفرمایی می کردند. باستان شناس اسرائیلی Gideon Avni از تحقیقات حفاری در  ” ام قیس ” خبر می دهد که اثر، یا نشانه ای از حمله اعراب در این شهر یافت نشده است. ( ام قیس در نزدیکی رودخانه یرموک قرار دارد ) این باستان شناس اشاره می کند که ساختمانی که بتوان آنرا در این شهر به دوره اولیه اسلام  نسبت داد نیر حفاری نشده است :

While the Arab conquest left no traces on urban structures at Gadara, no major construction are attributed to Early islamic period

 Avni ادامه می دهد که نوسازی کلیساها در این شهر تا اواسط قرن 8 ادامه داشت  :

The prosperity of Gadara as a Christian city is evident from the continuous renovation of churches at least until the middle of the eighth century ( 24

حداقل تا اواسط قرن 8 مذهب اسلام در ” ام قیس ” پدیدار نگشته بود .

اعراب نخست در سوریه در سال  622 میلادی به قدرت رسیدند. همین سال اول عرب ها ( 622 ) بر روی سنگ نبشته معاویه برای سکه های عرب – ساسانی قرن 7 در استان فارس و شرق ایران نیز معتبر است. سال 20 ( سال 20 عرب ها ) بر روی سکه عرب – ساسانی برابر است با سال 642 ( 642= 20 + 622 ) و نه سال 653 یزدگردی. عرب های که در سال 642 میلادی در فارس سکه ضرب کردند از بصره، خلیج فارس ، یا شبه جزیره عربستان به ایران حمله نکرده بودند، این اعراب ایرانی بودند که قرن ها در ایران زندگی می کردند ( سقوط ساسانیان ) و پس نابودی ارتش ساسانیان در جنگ با بیزانس توانستند نخست در قسمت های از ایران به قدرت برسند. حکمرانان عرب قرن 7 در ایران نام و لقب امیرالمومنین خود بر روی سکه های با نماد زرتشی آتشکده را به زبان پهلوی و نه عربی حکاری کردند. عبدالملک بن مروان نام خود بر روی سکه مرو را به زبان پهلوی ” عپدولملیک ی مروانان ” حکاری کرده است (عبدالملک بن مروان نام عربی است که طبری و نویسندگان عرب دو قرن بعد به این خلیفه داده اند ). عپدولملیک ی مروانان از مرو و عرب ایرانی بود ( عپدولملیک ی مروانان ) و شاید به همین دلیل، به دلیل ایرانی بودن این اعراب بود که زبان فارسی، بر خلاف زبان مصری ها و کشور های شمال آفریقا، عربی نشد. سکه سال 20 از مرو نیز نشان می دهد که این عرب های ایرانی در سال 642 ( سال جنگ فرضی نهاوند) در این منطقه نیز حکمفرمایی می کردند.  اسلام و – تاریخ شناس انگلیسی Daniel W. Brown می نویسد که حکمرانان عرب جایگزین فرمانروایان بیزانسی و ساسانی شدند، بدون آنکه دستگاه اداری، مذهب، اقتصاد و فرهنگ منطقه تغییری کند:

The conquests replaced the top rung of the Byzantine and Sasanian ruling classes with Arab, but they did not immediately or violently alter the administrative, religious, economic, or cultural landscape of the Near East

این تاریخ شناس ادامه می دهد:  هیچ سندی که نشان دهد نهاد های های سیاسی تغییر کرده باشند در دست نیست، فقط زبان حکمرانان عربی شد و تولید شراب و گوشت خوک نیز ادامه داشت :

Neither do we find evidence of dramatic change in the law political institution of the conquered teritories in the years immediately following the conquests. What did change was the ruling class. The new rulers spoke Arabic…….  production of wine continued unchanged, and pig continued to be raised and slaughtered in increasing numbers ….. until 695- sixty years into Arab rule ( 25

همچنین تاریخ نویس دیگر انگلیسی Rebecca Darley ( دانشگاه بیرمنگام ) یادآور می شود که اسناد آغاز اسلام کامل نیستند و ما اطلاع صحیحی از این دوره نداریم ، اما به نظر می رسد که اعراب پیروز خواهان تغییر تشکیلات اداری و آئین های مذهبی نبودند:

The historical sources for the rise of Islam are fragmentary and often unclear, as is our understanding of Islam in its earliest period, but it seems clear that the earliest Arab conqueros were uninterested in disupting existing adminstrative and religious practices in their territories, ( 26

  یشوع یهب سوم ( وفات 659 ) اسقف نینوا ( 628 تا 637 )، اسقف اربیل ( 637 تا 649 ) و از سال 649 تا 659  اسقف اعظم در نامه ای ( نامه 14C ) به سیمون ، اسقف مسیحیان در رام اردشیر ( استان فارس) ،اشاره می کند که اعراب خواهان تغییر  مذهب مسیحیان نبودند .

.این نامه ، به نقل از Philip Penn ، بین سال های 649 تا 659 نوشته شده.
 
Issho’yahb clearly wrote Letters 14C ( Rev Ardashir ) and 15C in the last decade of his life, while he was catholicos ( 649 – 659 )
 
در این نامه یشوع یهب به اعرابی اشاره می کند که در فارس به قدرت رسیده بودند. یشوع یهب سوم می نویسد: “ این اعراب پیش ما ( در اربیل ؟) نیز هستند ، اعراب نه فقط دشمن مسیحیت نیستد، بلکه آنها ایمان ما را ستایش می کنند ، به کشیش های ما احترام می گذارند و به کلیسا ها کمک می کنند. اعراب سعی نکردند مذهب مسیحیان را در رام اردشیر تغییر دهند و فقط از شهروندان مسیحی خواستند که از نصف املاک خود صرفنظر کنند“ :

To Simon, the bishop of Rev Ardashir
From Isho’yahb to our honored brother Mar Simon, the metropolitan bishop of Rev Ardashir.. Greeting in our Lord.

For also these Arabs to whom at this time God has given control over the world, as you know , they are [ also here ] with us. Not only are they no enemy to Christianity, but they are even praisers of our faith, honorers of our Lord’s priests and holy ones, and supporters of churches and monasteries. Indeed , how did your people of Mrwny‘ abandon their faith on pretext of [ the Arabs‘ ] ? And this when , as even the people of Mrwny‘ say, the Arabs did not force them to abandon their faith but only told them to abandon half of their possessions and to hold on to their faith ( 27

دریایی معتقد است که اعراب در سال 652 استان فارس را تصرف کردند و در اینصورت می بایست نامه یشوع یهب سوم بین سال 652 تا سال 659 ،سال وفات یشوع یهب سوم، نوشته شده باشد، اما این اسقف نینوا و اربیل در نامه خود اشاره ای به قیام، یا ناآرامی در استان فارس نکرده است. 
از طرف دیگر استاد تاریخ دانشگاه یوتا ( آمریکا )، Peter von Sivers ، در رابطه با این نامه یشوع یهب سوم می نویسد:

از این نامه یشوع یهب سوم چنین برداشت می شود که ” اعراب مومئن در آخر دروه باستان وابسته به فرقه نستوری بودند“.

Ischoyahbs Brief….repräsentiert die wohl früheste Dokumentation der Zugehörigkeit der arabischen Gläubigen zum Umfeld der nestorianischen Konfession in der Spätantike ( 28

حفظ نمادهای زرتشت و استفاده از خط پهلوی بر روی سکه ها عرب – ساسانی ناشی از بی توجه ای، یا بی علاقه ای اعراب به تغییر این نشانه های ایرانی نبود، بلکه ، به نقل از اسلام شناس آلمانی Seven Kalisch، این اعرابی که جانشین ساسانیان شدند وابسطه به طبقه بالا ی اعراب بودند و بشدت تحت تاثیر ایرانیان قرار داشتند.

In diesem arabischen Reich gibt es keine Ablösung der Araber durch Iraner, sondern einer iranisch geprägte arabische Oberschicht, die die Nachfolge der Sassanieden antrat ( 29

      شرق شناس آلمانی یولیوس  ولهاوزن ( Julius Wellhausen ) اشاره می کند که اعراب خودشان را تطبیق دادند و این احساس را داشتند که مانند بومی ها هستند، همانند خراسانی ها. آنها مثل ایرانی ها شلوار می پوشیدند ، شراب می نوشیدند، نوروز و مهرگان را جشن می گرفتند .

Die Araber akklimatisirten sich, sie fühlten sich mit den Landeskindern eins in der gemeinsamen Provinz, als Churasanier. Sie trugen Hosen wie die Iranier, Tranken Wein; feierten Neuruz und Mihrigan; (30

نگهداری نماد ها زردتشتی و برگزاری جشن ها نشان دهنده ادامه سنت های ایرانی ( مذهب زرتشت ) بود که با به قدرت رسیدن عرب های ایرانی در ایران تغییری نکرد.

به نقل از Fergus Millar سنگ نبشته و سکه نماد های هویت هستند .

  in formal public documents such as inscription and coins ( the most deliberate of all symbols of public identity )  (31

اگر مسلمانان شبه جزیره عربستان با فرهنگ، با ایدئولوژی اسلامی به ایران حمله کرده بودند می بایست بر روی سکه های خود نماد های عربی، اسلامی را ضرب می کردند.  

 در آرشیو کتابخانه دانشکده ایران شناسی دانشگاه برلین 40 سند به خط پهلوی از نیمه دوم قرن 7 نگهداری می شوند. 29 سند بر روی چرم نوشته شده اند و باقی بر روی کتان. ( 32 ) :

    جالب توجه سند شماره 3 است 

pahlavi

سند شماره 3     

IMG-20160310-WA0003

             آوانگاری سند شماره 3

در سطر 3 ماه تیر در سال  31 ( سال یزدگردی) نوشته شده که برابر است با سال 662 میلادی.

در سطر 6 دستور سازماندهی 1000 مرد داده شده .    

در سطر 8 واژه” xwadāy ī Ērān – خْوَداى ایران ” ، یا فرمانروای ایران دیده می شود.

 به نقل از Ilya Yakubovich ، پژوهشگر زبان های فارسی و هندی در دانشگاه ماربورگ آلمان ، معلوم نیست که منظور نویسنده از واژه ” خْوَداى ایران ” مسلمانان جدید هستند یا ساسانیان :

Particularly intriguing is the mention of xwadāy ī Ērān “lord of Iran” in Document 3, whom
one is apparently requested to support with a large number of men (p. 15). Is this is a reference to new Muslim authorities or to the old Sasanian dynasty that still claimed loyalty of some of its former subjects

اما این زبان شناس همچنین اشاره می کند که اسناد به خط پهلوی دانشگاه برلین نشان نمی دهند که اعراب در ایران حضور داشتند و ادامه می دهد که دستگاه اداری ساسانیان همچنان به کار خود ادامه می داد:

The documents are dated to the interval of the years 30 and 49, presumably of the Yazdegerd era starting in 632 a.d., which places them in the second half of the seventh century a.d., in the period after the Arab conquest of Iran. Palaeographic data do not contradict this dating, while radiocarbonan alysis broadly confirms it (p. xv). It is therefore remarkable that the published texts appear to make no reference to the Arab presence in Iran (cf. the Bactrian documents of the eighth century a.d., which frequently mention the Arabs). One remains under the impression that the old Sasanian administration continued for a while to function essentially independently from the new structures installed by the occupiers ( 33

  با اینکه پاپیروس های دانشگاه برلین اشاره ای به بودن اعراب در ایران نمی کنند Robert G. Hoyland, استاد اسلام شناسی دانشگاه نیویورک, ادعا می کند که اعراب در سال 663 به پیشروی خود ( در ایران ) ادامه دادند و پیروز سوم، آخرین پادشاه ساسانی, مجبور به عقب نشینی شد و به چین پناه برد.

Peroz III…. begged and cajoled the Turks and  Chinese to give him troops and during the first Arab civil war ( 656 – 60 )…. However, in 663 the Arabs resumed their easward advance, forcing the young prince to retreat and seek refuge in the Chinese capital ( 34

در مقاله دریایی نه فقط تبدیل سال عربی به سال یزدگردی بر روی سکه ها با واقعیت های تاریخی مغایرت دارد، بلکه اخبار تاریخ نویسان ایران و عرب از حمله اعراب به فارس نیز صحت ندارند. دو باستان شناس اسرائیلی ‘ Yehuda D. Nevo and Judith Koren ‘ اشاره می کنند که  یافته های باستان شناسی و سکه ها اخبار تاریخ نویسان سنتی را تایید نمی کنند :

Wasbrough ( was an American historian) considered that the ” hard facts ” necessary for comparison are simply not available; we submit that they are, from archaeology, numismatics and epigraphy, and that Research in These fields does not in fact corroborate the ” traditional ” account of the rise of Islam and the early Arab state, but presents a different Picture of seventh-century history,..( 35

به سخن دیگر، تعریف های تاریخ نویسان سنتی ایرانی و عرب مغایر ”  دلیل ها در سنگ ” هستند:

Historical descriptions versus  “arguments in stons ” (36

طبری و بلاذری حدود 200 سال و ابن بلخی 450 سال بعد، بدون ارائه یک سند، از این حمله (به فارس ) خبر داده اند. ( معمای طبری )  این نویسندگان  عرب و ایرانی ادعا می کنند که اخبار ( اسناد زنجیره ای) خود را از افراد موثقی بدست آوردند. اسلام شناس انگلیسی Michael Cook  در کتاب ” محمد ” اشاره می کند که تاریخ  سنتی و  اسناد  زنجیره ای ساختگی ( تقلبی) هستند:

Such chains of authorities are in fact a salient characteristic of Muslim Tradition in General….. and a spurious Tradition will be equipped with a spurious chain ( 37

  Seven Kalisch ( اسلام شناس آلمانی ) معتقد است : ” درست به این علت اسناد رنجیره ای را رایج کردند که بتوانند بهتر شرایط واقعی را پنهان کنند. “

Der Isnad wurde ja gerade eingeführt, um die wahren Verhältnisse besser verschleiren zu können( 38

بلاذری به طور دقیق به حمله اعراب به شهر ” قیصریه دریایی ” ( قیصریه فلسطین) اشاره می کند. به نقل از این تاریخ نویس اعراب ، به فرماندهی معاویه، قیصریه دریایی را  به مدت 7 سال محاصره کردند. سرانجام  در سال 641، یا 642 اعراب با کمک یک شهروند یهودی از یک تونل وارد شهر شدند و پس از سه روز جنگ حونین قیصریه فلسطین را تصرف می کنند. تونلی که بلاذری از آن نام برده است می تواند یک آبراهه ( کانال آب ) که رومی ها آنرا ساخته بودند باشد. باستان شناس اسرائیلی Gideon Avni اشاره می کند که تحقیقات باستان شناسی در تضاد با اخبار تاریخ نویسان هستند و ادامه می دهد:  ” در حفاری ها  در شهر قیصریه فلسطین هیچگونه آثار خرابی از حمله اعراب مشاهده نمی شود “.

In contrast to the clear-cut historial narrative, the archaeological record shows no direct evidence of damage or destruction (39

به همین علت در باستان شناسی سوریه – فلسطین از پیروزی نامرئی مسلمانان نام برده می شود

in fact, the arrival of Islam in the town of Syria – Palestine was archaeologicalally invisible ( 40

   اسلام شناس دانمارکی ‘ پاتریسیا کرون ( Patricia Crone ) معتقد است که اخبار ( روایت ) داستان سرا های سنتی افسانه هستند: 

Now it has Long been recognized that some of our evidece on the rise of Islam goes back to storytellers; but it is usually assumed that the the storytellers simply added some legends and fables to a basically Sound Tradition that  existed already,….( 41

 اسلام شناس آلمانی ‘ Albercht Noth ‘ در مقاله ای به خبر طبری، بلاذری و مسعودی از حمله اعراب به اصفهان اشاره می کند که منبع خبری تمام این تاریخ نویسان یک شهروند بصره ای با نام ’ حماد بن سلمه ’ ( وفات 784 ) است. ( تاریخ شفاهی ) حماد بن سلمه 100 سال بعد ( 750 )، بدون نام بردن ار منبع خبری خود، از اتفاقات قرن 7 خبر می دهد.( 42) این اسلام شناس معتقد است که استفاده از منابع سنتی ( اخبار و موضوعات تاریخ نویسان سنتی ایرانی و عرب ) به عنوان اسناد تاریخی برای بازسازی گذشته غیر ممکن است:

daß man in der frühislamischen Überlieferung mit Traditionen zu rechen hat, die nichts anderes sind als ein Konglomerat gängiger Erzählmotive, die folglich als historische Quelle für den Tatbestand, die sie schildern, nicht verwendet werden können (43

. همین نظریه را نیز پاتریسیا کرون بیان می کند که اسناد اسلامی اوایل اسلام را نشان نمی دهند:

Virtually all accounts of the early development of Islam take it as axiomatic that it is possible to elicit at least the outlines of the process from the Islamic sources. It is however well known that these sources are not demonstrably early ( 44

به عقیده ’ پاتریسیا کرون ‘ می توان با اندک  امیدی سرآغاز تاریخ اسلام را بازسازی کرد، اگر ما، بدون رجوع به اسناد اسلامی، به یافته ها و اکتشافات از حفاری ها ( باستان شناسی ) و به پاپیروس ها از این دوره استناد کنیم:

Without correctives from outside the Islamic tradition, such as papyri, archaeological evidence, and non- Muslim sources, we have little hope of reconstituting the orginal shapes of this early period. (45

دریایی مقاله خود از حمله اعراب به فارس را بسیار هیجان انگیز نوشته است. نویسنده از خون، جنگ، حمله از خلیج فارس و بصره، قیام شهروندان ایرانی، قتل حکمران عرب و در آخر از فتح استان فارس خبر می دهد. با این مقاله، یا درست تر ، با این فیلمنامه دریایی می توان یک فیلم (فانتزی) جنگی تهیه کرد. 

——————————————————————————————————————

 1 – Sources pour L’ histoire et la geographie du monde iranien (224-710). Res Orientales. Vol. XVIII, 2009, P.144

2 – Seven Kalisch, Anmerkungen zum isnad – Ein Beitrag zum Verständnis islamischer Geschichtskonstruktion, in: Markus Groß / Karl-Heinz Ohlig (Hg), Die Entstehung einer Weltreligion III, Berlin /Tübingen, 2014, P. 330

3 – Iranian Kingship, the Arab Conquest and Zoroastn ApocalpseThe History of Fars and Beyond in Late Antiquity ( 600- 900 CE

4 – Tyler-Smith, Susan, Coinage in the Name of Yazgerd III ( AD 632-651) and the Arab Conquest of Iran

5 -Stephan Album and Tony Goodwin, Sylloge of islamic coins in the Ashmolean, Volume 1, The per-reform coinage of the early islamic period, Oxford, P. 5

6 – Tyler-Smith, Susan, Coinage in the Name of Yazgerd III  ( AD 632-651 ) and the Arab Conquest of Iran. The Numismatic Chronicle ( 1966-) Vol. 160 ( 2000), P. 149

7 – Aleksander Nikitin and Günter Roth, “The earliest Arab-Sasanian coins”, Numismatic Chronicle, v.155. London, Royal Numismatic Society, 1995, pp.131-134 

8 – Tyler-Smith, Susan, P. 140

9 – J. Walker, A Catalogue Of The Muhammadan Coins In The BritishMuseum, 1941, Volume I، Arab-Sassanian Coins,  London 1941. P. 3

10 – J. Walker, P. 30-33

11 – Karl-Heinz Ohlig / Gerd-. Puin (H.g), Die dunklen Anfänge, Berlin, 2007, P. 60

12 – شمس اشراق، نخستین سکه های امپراتوری اسلام، اصفهان 1369، ص. 88 

13 – J.Walker, P. 28-29

14 – Sylloge Nummorum Sasanidarum Israel, Nikolaus Schindel, Wien 2009, P. 15-16

15 – J. Walker, xxviii

16 –  Susan Tyler-Smith, P. 142

17 – Heinz Gaube, Arabosasanidische Numismatik, Braunschweig 1973. Falttafel mit Tabelle

18 –  Stephen Album, P. 5 – 6

19 – Augustus Spijkermann, The Coins of the Decapolis and provincia Arabia, Jerusalem 1978. P. 128-29, No. 1

20 – Robert G. Hoyland، Seeing Islam as others saw it. A survey and analysis of the Christian, Jewish and Zoroastrian writings on Islam. Princeton 1997, P. 547

21 – Peter von Sivers, Christology and Prophetology in the Umayyad Arab Empire. In : Markus Groß / Karl-Heinz Ohlig (Hg.) Die Entstehung einer Weltreligion, Berlin/Tübingen, 2014, P. 279

22 – Peter von Sivers, P. 279

23 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Crossroads to Islam. New York 2003, p. 129

24 – Gideon Avni, The Byzantine-Islamic Transition in Palestine, An archaeological Approach, Oxford University Press, 2014, P. 221

25 – Daniel W. Brown ,  A new Introduction to Islam, united kingdom,2009 , P. 110

26 – Rebecca Darley, Faith, In: Minerva, The international Review of Ancient Art & Archaeology, January/ February 2014, P. 42

27 – Issho’yahb

28 –  Peter von Sivers

29 – Seven Kalisch, Anmerkungen zum Isnad, In : Markus Groß / Karl-Heinz Ohlig (Hg.) Die Entstehung einer Weltreligion, Berlin/Tübingen, 2014, P. 339

30 – Julius Wellhausen, Das arabische Reich  und sein Sturz, Berlin 1902, P. 307

31 – Fergus Millar, The Roman Near East , 31  BC – AD 337, Cambridge/Mass. 2001, P. 230

32 – Dieter Weber, Berliner Pahlavi – Dokumente, Zeugnisse spätsassanidischer Brief- und Rechtskultur aus frühislamischer Zeit, Wiesbaden, 2008, Einleitung, P. 15, Tafel III

33 – Ilya Yakubovich, in: Journal of the American Oriental Society 132.1 (2012), P. 116

34 – Robert G. Hoyland, In God’s Path, The Arab Conquests and the Creation of an Islamic Empire, Oxford University Press 2015, P. 87

35 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren,  Methodological Approaches to Islamic Studies. In: Der Islam 68 ( 1991) , P. 91

36Gideon Avni, The Byzantine-Islamic Transition in Palestine, An archaeological Approach,  Oxford University Press, 2014, P. 6

37 – Michael Cook, Muhammad ( Past Master), Oxford 1983, P. 64

38 – Seven Kalisch, P. 344

39 –  Gideon Avni, P. 316 – 317

40 –  Robert M. Kerr, Die blauen Blumen von Mekka – Von Ismaels Stadt zum Heiligtum der Ismaeliten. in : Markus Groß / Karl-Heinz Ohlig (Hg.) Die Entstehung einer Weltreligion, Berlin/Tübingen, 2014, P. 54

41 – Patricia Crone,  Meccan trade and the rise of Islam, Oxford 1987, P 225

42– Albrecht Noth, Isfahan-Nihawand, Eine quellenkritische Studie zur frühislamischen Historiographie: In ZDMG, 118 ( 1968 ), P. 274 – 275

43 – Albrecht Noth, Quellenkritische Studien zu Themen, Formen und Tendenzen frühislamischer Geschichtsüberlieferung, Teil I: Themen und Formen, Selbstverlag des Orientalischen Instituts der Universität Bonn, Bonn 1973, P. 182

44- Patricia Crone, Hagarism, Cambridge 1977, P. 3

45 – Patricia Crone, Meccan trade and the rise of Islam, Oxford 1987  P. 230

تورج دریایی و سقوط ساسانیان

sasanian

 

وقتی بعضی از حاجریون مراسم عشای ربانی را از مناظق بیزانس بیرون راندند

” Once there were some Hagarenes who carried off the Eucharist from Byzantine territory “

( Jacob of Edessa, Second Letter to John the Stylite )

لغت حاجریون بیشترین اصطلاحی بود که یعقوب برای نامیدن این مردم بیان کرد که ما به آنها مسلمانان می گوییم

The word ‘ Hagarenes ‘ was the most common term Jacob used to speak of people whom we would call Muslims  ( Michael Philip Penn, Envisioning Islam, Philadelphia, 2015)

یکی از ویژگی های تاریخ نویسان و اسلام شناسان سنتی تفسیر دلبخواهی از اسناد دوران اولیه اسلام ( قرن 7 و 8 ) است. به طور مثال اگر سندی از این دوره به یک کشتی اشاره کرده باشد برای تاریخ نویس معاصر یک جنگ دریایی است، یا اگر سند اشاره کند که در منطقه ای ناآرامی های پیش آمده اند تاریخ شناس خبر از جنگ داخلی می دهد و اگر اشاره به یک نبرد نا مشخص علیه بیزانس شده باشد برای تاریخ نویس معاصر این نبرد به طور مشخص جنگ یرموک است . همچنین برای این تاریخ شناسان عادت و معمول شده است که اگر در سندی نامی از اسماعیلی ها، حاجریون ( Hagarenes )، یا شرقیون ( Saracen ) آمده باشد آنرا به عرب های مسلمانان ترجمه کنند :

An example would  be the use of term ” Muslim ” where the older text had “Hagarene ”  or ” Ishmaelite” or ” Saracen ” or the substitution of the word ” Muhammad ” for an original ” the Prophet ” ; or the assignation of the Name of abattle familiar from the Muslim literary sources to the description of battle originally unnamed…. ( 1

تاریخ نویس ایرانی مقیم آمریکا، تورج دریایی ،در کتاب خود :

Sasanian Persia. The Rise and Fall of an Empire (2

در صفحه  37 به جنگ قادسیه اشاره می کند که در سال 636 ساسانیان به فرماندهی رستم از اعراب مسلمان شکست خوردند و تیسفون سقوط می کند :

   In 636 CE at the Battle of Qadisiyya the Sasanians under the leadership of Rustam were defeated and the capital, Ctesiphon, fell to the Arab Muslims

دریایی برای تایید نظریه خود به تاریخ نویس ارمنی قرن 7 ، به سبئوس (Sebeos ) ارجاع می دهد : 

The Armenian History attributed to Sebeos I

 اما سبئوس، منبع خبری دریایی، نه اشاره ای به قادسیه کرده است و نه از اعراب مسلمان نام برده است: سبئوس به ارتش اسماعیل اشاره می کند و نه به اعراب مسلمان :

Then the army of Ismael, which had gathered in the regions of the east, went and besieged Ctesiphon  

و جنگی که سبئوس به آن اشاره کرده در محل حیره بوده و نه در قادسیه

the village called Hert,ichan ( 3

سبئوس در تاریخ هراکلیوس از دو جنگ خبر داده است که به عقیده پژوهشگران این جنگ های یرموک و قادسیه هستند. ادبیات سوری و یونانی قرن 7 اشاره ای به این دو جنگ نکرده اند:

 the closest we get to a specific description is the work of Sebeos, an Armenian historian writing in the late 7th century. He has two accounts of battles which modern scholars have assumed to be those of the Yarmuk and Qadisiyyah…… In the 7th-century Syriac and Greek literature we have not even the little that we find in Sebeos ( 4

سبئوس همچنین اشاره می کند: ” وقتی معاویه قبیله های عرب را تحت تسلط خود درآورد و بر املاک پسران اسماعیل مسلط شد با همه صلح کرد.”

until Muawiya prevailed and conquered. Having brought them into submission  to himself, he rules over the possessions of the sons of Ismael and makes peace with all ( 5

        اینجا هم سبئوس از پسران اسماعیل نام می برد و نه از اعراب مسلمان.

 استاد زبان سوری در دانشگاه آکسفورد Sebastian Brock در کتاب خود ”  Syrica Perspectives on Late antiquity ” ادعا می کند که برای اولین بار کشیش سوری Dionysios of Tellmahre ( درگذشت 845) از اسلام به عنوان یک مذهب جدید نام برده است . پیشتر تفاوتی بین مذهب عرب ها و کفار مشاهده نمی شد. 

It was perhaps only with Dionysios of Tellmahre (died 845 ) that we really get a full awareness of Islam as a new religion. Earlier observers had not always benn able to distinguish the religion of the Arabs from paganism ( 6

 سبئوس نمی توانست به اعراب مسلمان که به تیسفون حمله کردند اشاره کند ( اعراب در قرن 7 مسلمان نبودند و اسلام را نمی شناختند )

 متن اصلی کتاب سبئوس از قرن 7 در دست نیست. ( تاریخ سبئوس ) کتابی که دریایی به آن رجوع کرده است ترجمه کتاب سبئوس ( از یونانی به ارمنی )  است که “ تادوس میهرداتیان “ ( Tadeus Mihrdatean ) در سال 1851 در استانبول منتشر کرد. میهرداتیان برای انتشار تاریخ سبئوس ( تاریخ هراکلیوس )  از دو پیش نویس از سال های 1672 و 1568 استفاده کرد ( نسخه سال 1568 در دست نیست  )

The history attributed to Sebeos has survived in a single late manuscript, Matenadaran 2639 (dated 1672). It was the last in a series of texts, constituting a virtual canon of historical writing, brought together in this famous manuscript. A second, older manuscript (dated 1568) was known and used for the first edition published in 1851, but it has since been lost. The editor, T‘adēos Mihrdatean, was responsible for its widely accepted identification with a history of Heraclius written by Sebeos,(Encyclopaedia Iranica )

اسم سبئوس و تیتر کتاب بر روی این دو پیش نویس نوشته نشده بود ، اما میهرداتیان مطمئن بود که این دو پیش  نویس  تاریخ سبئوس هستند و به همین علت تاریح سبئوس معروف است به تاریح ” وانمودین سبئوس ” ( Pseudo Sebeos ). به نقل از آر. دبیلو. تامسن ( R. W. Thomson )، مترجم به زبان انگلیسی، تاریخ سبئوس زودتر از قرن 10 نوشته نشده است

Later writers do not help us date this history more accurately. It is quoted at length by T’ovma in the early tenth century. But , as noted above, the earlier parallels in Lewond are not verbatim quotations. So the existence of the History in its present form before 900 cannot be external evidence ( 7

   کتاب سبئوس به سه بخش تقسیم شده است و به نقل از ناشر کتاب میهرداتیان بخش اول و دوم متعلق به سبئوس نیست و فقط بخش سوم که با اشاره هایی کوتاه به رویدادهای دوران پیروز و پسرش قباد آغاز شده و تا به قدرت رسیدن معاویه ادامه می یابد را می توان به سبئوس نسبت داد:

Mihrdatean divided the text ….. into three sections. The first two sections he ascribed to an to an ‘ Anonymous ‘; only the third section did he entitle ( 8

اما در همین بخش سوم هم ، پس از گذشت چندین قرن و ترجمه آن به زبان ارمنی، تغییرات در متن اصلی اجتناب ناپذیر است. یکی از این تغییرات در ترجمه کتاب سبئوس اشاره به اتحاد اعراب با یهودیان علیه بیزانس است که هیچگونه صحت تاریخی ندارد و برعکس بخشی از اعراب در جنگ هراکلیوس علیه ایران متحد بیزانس بودند. همچنین دو باستان شناس اسرائیلی Nevo/Kroen در رابطه با جنگ های اعراب، اشاره می کنند که این اخبار نامنسجم و بی نظم هستند:

his account is very incoherent und disordered 

و ( این اخبار ) از داستان ها و آهنگ های جنگ گرفته شده اند:

could easily derive from the Arab tales and battle song ( 9

اعراب در دوران قبل از اسلام نیز اسماعیلی ها نامیده می شدند، حال  اسماعیلی ها برای دریایی می شوند اعراب مسلمان و حیره قادسیه. کتاب سبئوس، به عنوان یک سند تاریخی، زیاد مورد اعتماد نیست

از ایشو یهب سوم ( Iso Yahb III ) ،اسقف مسیحیان ( نستوری) ایرانی در تیسفون ( 649 تا 659 ) 106 نامه در دست است. یکی از این نامه ها پاسخ ایشو یهب سوم به شکایت روحانیان ( مسیحی) از شهر نینوا ( Nineveh) است. این روحانیان شکایت می کنند که حاکمان جدید اعراب در نینوا از ایده مذهبی مونوفیزیت ( یعقوبی) پشتیبانی می کنند  ( یعقوبی ها  – فرقه ای از مسیحیت – غسانیان سوریه بودند ). اسقف ایشو بهب شکایت مسیحیان نینوا را رد می کند و جواب می دهد که اعراب مذهب ما را ستایش می کنند و به کشیش های ما  احترام می گذارند. اسقف ادامه می دهد که اعراب به کلیسا های کمک می کنند. در این نامه ایشو بهب سوم اسمی از مذهب حدید، از اسلام و مسلمانان، برده نشده. اسقف فقط به  ” Tayy ”  و ” tayyaye mhaggraye ” ، اسم دیگر عرب  ها، اشاره می کند : 

Isho ‘ yahb takes a very positive attitude towards the events of his time . To him there was no doubt that God had given dominion ( shultana ) to the Tayy. What is more, he describes them as ” commenders of our faith, ” who honor the clergy, the churches and the monasteries

thus the clergy of Nineveh ( Mosul ) evidently attributed the Nestorian losses to the Monophysites in north Mesopotamia to the fact that the new rulers favored the Monophysites. Utter nonsense, says Isho ‘ yahb, it is quite untrue that the tayyaye mhaggraye helped the Theopaschites ( i. e . Monophysites ), the losses are entirely your own fault ( 10

دریایی در رابطه با تعداد زیاد سربازان ایرانی ( hundreds or tens of thousands ) در جنگ های قادسیه و نهاوند که نوشته های اسلامی از آنها خبر داده اند ادامه می دهد که ساسانیان به علت جنگ های طولانی با بیزانس و نزاع های داخلی نمی توانستند یک ارتش قوی مقابل اعراب قرار دهند:

The Sasanian army would not have been able to muster such a large force against the Arabs……of the Long wars with the Roman Empire and the internal strife.

اما این نظریه دریایی فقط نیمی از واقعیت است، واقعیت تاریخی این است که ارتش ساسانیان بعد از آخرین جنگ با بیزانس در سال 628، به نقل از Yehuda D. Nevo و Judith Koren ،نابود شد :

In effect he had destroyed Sassanian military power, leaving the civil administration intact ( 11

همچنین به علت ” نزاع های داخلی ” دولت ساسانیان اصولا نمی توانست ارتشی در قادسیه، یا نهاوند مجهز و مستقر کند. ( سقوط ساسانیان ) 

 تا به امروز باقیمانده هیچ شی جنگی ( شمشیر، نیزه، سپر ) در منطقه قادسیه، یا نهاوند پیدا نشده است. در این جنگ های بزرگ که به طور قطع  هزاران سرباز از هر دو طرف ( ایرانی و عرب ) جان خود را از دست داده اند می بایست حداقل اعراب پیروز کشته شدگان خود را در اطراف میدان نبرد در قبر های دسته جمعی دفن کرده باشند. اما هیچ قبری نه از سربازان ایرانی در محل این جنگ ها پیدا  شده و نه از اعراب. نگاه کنید: (باستان شناسی میدان جنگ) 

نویسندگان مسیحی و یهودی قرن 7 در سوریه، یا اروشلیم اشاره ای به جنگ های قادسیه، یا نهاوند نکرده اند:

Brok has considered historical references to the Arabs in seventh-century Syriac works, i.e. those written by the People who witnessed the Arab Takeover of the Fertile Crescent. He concluded that the authors did not, at the time, perceive Events as an organized conquest, …( 12

فقط یک سند قدیمی ( 640) از حمله اعراب به سوریه و تصرف ایران در سال های  635 / 636 خبر می دهد. این سند نوشته ای است از Thomas Presbyter.  نویسنده به جنگی بین رومی ها و عرب های محمد در ناحیه شرقی غزه اشاره می کند که در این جنگ عرب ها ” تمام منطقه را با خاک یکسان کردند ”

In the year 945, indiction 7, on Friday 7 February (634) at the ninth hour, there was a battle between the Romans and the Arabs of Muhammad (tayyaye d-Mhmt) in Palestine twelve miles east of Gaza. The Romans fled, leaving behind the patrician Bryrdn, whom the Arabs killed. Some 4000 poor villagers of Palestine were killed there, Christians, Jews and Samaritans. The Arabs ravaged the whole region. In the year 947 (635—36), indiction 9, the Arabs invaded the whole of Syria and went down to Persia and conquered it …. (13

 اعراب دیر تر ، بعد از سال 642 ، بر ایران مسلط شدند و نه در سال های 635 / 636

   چون در این سند به نام خلیفه ها تا قرن 8 نیز اشاره شده می بایست رونویس خبر  Thomas Presbyter   از قرن 8 باشد و نه از سال  640 . از طرف دیگر برای اولین بار در سال 685 نام محمد ( Muhammad ) بر روی سکه ها ” عرب – ساسانی ” در ایران ضرب شد و به همین علت در سال 640 ( سال انتشار سند ) نام محمد ناآشنا بود  

 باستان شناس اسرائیلی Avni اشاره می کند که در حفاری ها منطقه رود اردن اثر، یا بقایای از جنگ یرموک یافت نشده است: 

Archaeological research has found no traces of Military confrontation in the sites of northern Jordan. The two major battles between the Byzantines and the Arabs , at Fihl and Yarmuk, have left no visible Impact on the nearby cities and Towns of Pella, Abila,  Umm el-Jimmal, and Jarash. ( 14

و نام محمد در خبر Thomas Presbyter ، به نقل از اسلام شناس دانمارکی پاتریسیا کرون، نمی تواند محمد پیغمبر مسلمانان باشد:

of greater historical significance is the fact that the prophet is representedas alive at the time of the conquest of palestine. this testimony is of course irreconcilable with the islamic account of the prophet’s career ( 15

اسلام شناس امریکایی Robert G. Hoyland ادعا  می کند که برای اولین بار به نام محمد در یک سند غیر اسلامی ( خبر Thomas the Presbyter ) اشاره شده است و این جنگ در نزدیکی غزه نیز جنگ داثن بود:

This is the first explicit reference to Muhammad in a non-Muslim source, and its very precise dating inspires confidence that it ultimately derives from first-hand knowledge. The account is usually identified whit the battle of Dathin, which Muslim historians say took place near Gaza in the Spring of 634 ( 16

اسلام شناس آلمانی Kurt Bangert اشاره می کند که اولین خبر از درگیری داثن خیلی مختصر بود ، اما اخبار بعدی ( جدید تر ) به طور مفصل و با جرئیات زیاد از این درگیری خبر می دهند. این جنگ با پیروزی مسلمانان بر بیزانس خاتمه یافت ( 17)

باستان شناسان اسرائیلی Nevo/Kron شک دارند به درستی این اخبار تاریخ نویسان عرب از جنگ داثن. دو باستان شناس اسرائیلی این درگیری را چنین شرح می دهند: عرب ها از پاتریسین ( Patricius ) بیزانس ، نمایند بیزانس در این منطقه، کماکان تقاضای ادامه کمک مالی می کنند. پاتریسین این تقاضای اعراب را , به دلیل نداشتن بودجه ، رد می کند و کشمکش ( درگیری ) بین اعراب و نمایند بیزانس شروع می شود ( 18)

جنگ دلیرانه اعراب علیه بیزانس در داثن که تاریخ نویسان عرب قرن 9 از آن خبر داده اند در واقع چیزی نبود به جز یک زد و خورد مالی بین اعراب و نمایند بیزانس در دهکده داثن.

 اسلام شناس آلمانی کارل – هاینس اولیگ اشاره می کند که این خبر Thomas Presbyter نمی تواند از قرن 7 باشد. این خبر  از قرن 9 است، پس از تسلط کامل اعراب بر ایران و سوریه و نوشتن ( منتشر کردن ) اخبار این جنگ ها در همین قرن  :

Auf keinen Fall aber können die Ausführungen auf Presbyter Thomas zurückgehen….. So muss es sich um Aussagen handeln, die späterer Herkunft, wohl aus dem 9 Jahrhundert, sind, in der dann die Araberherrschaft auf eine frühere Invasion zurückgeführt wird

 اولیگ ادامه می دهد که در خبر Thomas Presbyter  به یک مذهب جدید اشاره نشده

ohne aber schon eine neue Religion zu erwähnen ( 19

  از جنگ های به اصطلاح قادسیه و نهاوند در قرن 7 فقط طبری و نویسندگان عرب 200 سال بعد، بدون ارائه یک سند، خبر داده اند. با اینکه هیچ سند معتبری در دست نیست که وقوع این جنگ ها را تایید کند. حال دریایی ادعا می کند که ساسانیان به علت تجهیزات سنگین ارتش از اعراب شکست خوردند. 

 the heavy sasanian cavalry was no match for the Arab light cavalry which was much more maneuverable. (20

جنگ ها ( قادسیه، نهاوند، یرموک … ) و فتوحات ای که طبری و تاریخ نویسان عرب به آنها اشاره کرده اند در واقع، به نقل از ’ یهودا دی. نوو و جولیت کورن ’ ( Yehuda D. Nevo and Judith Koren)، دستبرد ها و سرقت های مسلحانه قبایل عرب به سرحدات کشور های مجاور بودند. پس از متلاشی شدن ارتش ساسانیان و ترک بیزانس از سوریه و مصر یک نیروی نظامی برای جلوگیری از سرقت های اعراب در مرز ها مستقر نبود  :

The picture the contemporary literary sources provide is rather of raids of the familiär type; the raiders stayed because they found no military opposition…… these were later selected and embellished  in late Umayyad and early Abbasid times to form an Official History of the Conquest. (21

از Sophronius، اسقف اروشلیم بین سال های 634 تا 638 یک موعظه به مناسبت عید کریسمس از سال 634 در دسترس است. اسقف در این موعظه به یک مسئله، به یک گرفتاری اشاره می کند که در دو سند به زبان یونانی و در یک سند به زبان لاتین از قرن 16 نوشته شده است.

By Christmas of 634 C.E. ( 13 A.H. ) Sophronius is considerably more troubled, His problem is documented at length in his Christmas sermon for that year, which survives in two Greek  manuscripts and in a Latin translation dating from the 16th century ( 22

اسقف در این موعظه شکایت نمی کند که بیت لحم را اعراب مسلمان تصرف کردند، بلکه فقط سفر روز کریسمس به آنجا امکان پذیر نیست. .

Much of the sermon revolves around  the fact that the people cannot go to Bethlehem – cannot even safely go outside the city walls of Jerusalem  – for fear of the Arabs; therefor the traditional Christmas procession cannot be held and the Christmas service cannot be celebrated in the Church of the Nativity….This sermon is sometimes taken as evidence that the Arabs hat already captured Bethlehem and an organized invasion was well under way; but the text dose not support this view ( 23

  به نقل از فرد دانر ( Fred Donner), دانش‌پژوه اسلام تاریخ خاور نزدیک در دانشگاه شیکاگو , باستان شناسان خرابی های که جنگ به بارآورده باشد را مشاهده نکردند، این اسلام شناس ادامه می دهد که روند تحولات فرهنگی و اجتماعی تدریجی بود :

The archaeological record suggests that the area underwent a gradual process of social and cultural transformation that did not involve a violent and sudden destruction of urban or rural life at all ( 24

   یوحنا بار پنکای (Johannes bar Penkaje )، کشیش نیمه دوم قرن 7 ، خبر می دهد که اعراب به کمک خدا و بدون جنگ بر دو پادشاهی ایران و بیزانس پیروز شدند:

But we should not consider their coming naively. In fact it was an act of God…So as they came by God’s order, they won so to speak two kingdoms without combat and without battle, like a log pulled out of the fire, without implements of war and without human devices. thus God gave them the victory….How otherwise, apart from God’s help, could naked men, riding without armour or shield, have been able to win ( 25
 

اسلام بدون جنگ و به تدریج بر ایران، سوریه ، مصر و … چیره شد.

دریایی همان اخبار طبری از حمله اعراب به ایران را با کمی تغییر ( تعداد کمتر سربازان) تکرار می کند. ضرب سکه های حکمرانان عرب از سال 642 در کرمان، سیستان و مرو نشان می دهند ( سکه های عرب – ساسانی ) که اعراب ایرانی، یا عرب های ساسانی (عرب های که قرن ها در ایران زندگی می کردند ) این مناطق را در ایران تحت کنترل خود داشتند. این اعراب که نه مسلمان و نه از شبه جزیره عربستان به ایران حمله کرده بودند توانستند، پس متلاشی شدن ارتش ساسانیان، به قدرت برسند. 

به نقل از اسلام شناس آلمانی Christopher Plato به امکان زیاد طاهریان دهقانان خراسانی با ریشه عربی بودند، یعنی از یک قبیله عربی برخاسته بودند

Die Tahiriden waren wahrscheinlich selbst eine arabisierte Sippe persischer Landadliger (26

اگر این نظریه Plato درست باشد طاهریان عرب های ساسانی بودند

 

———————————————————————————-

1 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Methodological Approaches to Islamic Studies. In: Der Islam 68 ( 1991) , P. 90

2 – Touraj Daryaee. Sasanian Persia, The Rise and Fall of an Empire, Published in 2009 by I.B.T Tauris & Co Ltd, London

3 – The Armenian History attributed to Sebeos I, translated, with notes, by R. W. Thomson and Howard- Johnston, Liverpool University Press, 1999, P. 98

4 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Crossroad to Islam,  Amherst/New York, 2003 P. 109

5 – The Armenian History attributed to Sebeos I. P. 154

6 – Sebastian Brock, VIII Syrica Views of Emergent Islam, in: Syrica Perspectives on Late Antiquity, London 1984, P. 21

7 – The Armenian History attributed to Sebeos, translated, with notes, by R. W. Thomson, historical commentary by James Howard-Johnston, Part I, Liverpool Univ.Press: Liverpool 1999, P. xxxix

8- The Armenian History attributed to Sebeos, P. xxxii

9 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Crossroad to Islam, P. 128

10 Sebastian Brock, V , P. 15-16

11 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Methodological Approaches to Islamic Studies. In: Der Islam 68 ( 1991) , P. 99

12 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Methodological Approaches to Islamic Studies. In: Der Islam 68 ( 1991) , P. 99

13 – Robert G. Hoyland, Seeing Islam As Others Saw It: A Survey and Evaluation of Christian, Jewish and Zoroastrian Writings on Early Islam from the Studies in Late Antiquity and Early Islam,  Princeton 1997,  P. 120

14 Gideon Avni, The Byzantine-Islamic Transition in Palestine, An archaeological Approach, Oxford University Press, 2014, P. 315

15 – Cron & cook, Hagarism, Cambridge University Press 1977, P. 4

16 – Robert G. Hoyland, P. 120

17 – Kurt Bangert, Muhammad, Eine historische-kritische Studie zur Enstehung des Islams und seines Prophten, Springer, 2016, P. 88

18 – Yehuda D. Nevo und Judith Koren: Crossroad to Islam, Amherst / N.Y 2003, P. 99

19 – Karl-Heinz Ohlig, Der frühe Islam, 2007,Berlin, P. 265

20 –  Touraj Daryaee. Sasanian Persia, P. 37

21 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, P. 100

22 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, P. 115

23 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, P. 115

24 – Fred M. Donner, Muhammad and the Believers. At Original of Islam. London 2010, P. xii

25 – Yehuda D. Nevo und Judith Koren: Crossroad to Islam, P. 128

26 – Christoph Plato, Zwischen Dichtung und Wahrheit – Beobachtungen an der islamischen Traditionsliteratur. in: Markus Groß / Karl-Heinz Ohlig ( Hg ), die Entstehung einer Weltreligion IV, Berlin, 2017, P. 420

 
 

ایران اسلامی، یا اسلام ایرانی

 

اولین سکه با نام “مهمت ” به خط پهلوی در سال 60 – 659 در کرمان ضرب شده است .

    memat

   روبروی نیمرخ  خسرو واژه ” مهمت ” به خط پهلوی و در حاشیه به خط عربی ” محمد”  ضرب شده است. پشت سکه آتشکده با دو محافظ زرتشتی. این سکه از ضرابخانه شیرجان (کرمان ) است (1)  

اما ” مهمت ” در اینجا اسم نیست، بلکه یک صفت است که معنی ” ستایش باد ” را می دهد. از یک طرف ادعا می شود اعراب به ایران حمله کردند و کتابخانه ها را آتش زدند و از طرف دیگر همین اعراب به خط پهلوی نام مهمت و نماد های زرتشت را بر روی سکه های خود ضرب می کنند.  همچنین اولین خلفای اموی ( معاویه، عبدالئه بن الزبیر و عبدالملک مروان ) سکه های با لقب پهلوی ” امیری وریوشنیکان ” که معنی عربی آن ” امیرالمومنین ” است و آتشکده زرتشت در داراب ( فارس ) به نام خود ضرب کرده اند. چگونه ممکن است یک قومی (عرب ها) با ملتی ( ایران ) دشمنی داشته باشد، اما از سنت و فرهنگ دشمن خود حفاظت کند. اعراب قصد داشتند با ضرب نقش آتشکده و خط پهلوی بر روی سکه ها در ایران همبستگی خود را با ایرانیان نشان دهند. این اولین سکه ها با نام “محمد ” و خلیفه های اموی فقط در ایران و نه در عربستان، یا سوریه ضرب شده اند و تا به امروز هیچ سکه ای از خلفای راشیدین یافت نشده است . 

 نه فقط طبری، بلکه شش نویسنده حدیث ها : محمد بخاری ( وفات 870 میلادی ) از سمرقند که در نیشابور ساکن بود، مسلم بن حجاج نیشابوری ( 875 ) ، ابو داود ( 888 ) از سیستان، ترمذی ( 892 ) از ترکمنستان، احمد بن شعیب نسائی ( 915 ) از مرو و ابن ماجه ( 887 ) از قزوین ایرانی، یا ریشه های ایرانی داشتند. اما کسانی که زندگی نامه طبری و شش نویسنده حدیث ها نوشته اند این نویسندگان ایرانی را به کشور های عربی فرستاند، یا در آنجا اقامت دادند. علت این سفرهای فرضی طبری و نویسندگان حدیث ها به کشور های عربی این بود که نشان دهند این ایرانی ها تاریخ اسلام و احادیث را در شبه جزیره عربستان، یا دمشق و بغداد آموخته اند. اما ، چون هیچ سندی در دست نیست که نشان دهد طبری و نویسندگان احادیث به این کشور ها سفر کرده باشند، این امکان نیز هست که حدیث ها بیشتر در ایران رایج و شنیده می شدند تا در سرزمین های عربی. همچنین نقل شده است که تاریخ ”  بلعمی ” ( به زبان فارسی ) ترجمه مختصری از تاریخ به زبان عربی طبری است. اما شاید بر عکس باشد که تاریخ بلعمی نخست به زبان فارسی در ایران نوشته شد و ترجمه  عربی آن تاریخ طبری است. به عبارت دیگر: اسلام در ایران شکل گرفت و یک پدیده ایرانی است.

1- Karl – Heinz Ohlig , Die dunklen Anfänge, Berlin, 2007, P. 66

 

هنر اسلامی ، یا هنر ساسانی

 

schloß.jpg

قصر المشتى

این عکس سرنمای ” قصر المشتى ” ( اردن ) را نشان می دهد که به دستور ولید دوم، یا ولید بن یزید ( از خلفای اموی از سال ۷۴۳ تا ۷۴۴ ) ساخته شد. ولید دوم از خانوار مروان بود و اجداد مروان ها از شهر مرو، مروی، یا ایرانی بودند. تاریخ شناسان هنر با این سرنمای قصر مشکل دارند، مشکل به این علت که قصر المشتی هنر اسلامی را نشان نمی دهد. تاریخ نویسان هنر اسلامی نمی خواهند قبول کنند که این سرنما با تزیینات برجسته یک بنای ( هنر ) ساسانی است که عرب های ایرانی آنرا ساخته اند.