کوتاه در باره مفهوم زمان و تاریخ در اسلام

برای تعیین و درک مفهوم زمان در اسلام باید به دو نکته توجه کرد: 
نخست درک و فهم  مسلمانان از زمان  ( به وجود آمدن دنیا و خلقت انسان ) و دوم  عمل کرد اجتماعی مسلمانان ، یا نوع و روش زندگی آنها ( جامعه‌شناسی مذهبی ) تاثیر این دو مقوله ( درک مسلمانان از زمان و عمل کرد اجتماعی  ) بر یکدیگر نه فقط مفهوم زمان را در اسلام تعریف، بلکه آگاهی و درک مسلمانان از تاریخ ( آگاهی تارِیخی ) آنها را نیز مشخص می‌کند. 

بر طبق روایتهای اسلامی ( حدیث ) خدا اول دنیا را آفرید ( درست کرد )  و با دستورات بعدی هستی ( انسان ) را خلق کرد. این به این معنی است که دنیا یک سرآغاز دارد ( بر خلاف ایده جاودانی در فلسفه پلاتون که دنیا سرآغازی ندارد ) و آفرینش نیز به طور تسلسلی اتفاق افتاده است ، یعنی خدا از هر لحظه به لحظه ای دیگر یک آفرینش نو طراحی کرده که پس از ربط این لحظه‌ها آفرینش حالت دائمی پیدا می‌کند. آفرینش از هر لحظه به لحظه دیگر و ادامه آن به دستور خدا به این معنی است که خدا آینده جهان را چه از نظر ذهنی و چه از نظر برنامه ای ( عملی ) از هر لحظه به لحظه دیگر تعیین می‌کند. طبق این نظریه خلقت انسان‌ها در ساخت و طرح ریزی آینده جهان نقشی ندارند. استفاده روزانه لغت ” انشاءﷲ” به معنای ” هر آنچه خدا بخواهد ” نیز از همین طرز فکر سرچشمه گرفته است. قانون علت و معلول ( سببی ) ارسطو که شامل تمام  قوانین در طیبعت و هستی می شود در اسلام مورد قبول نیست. اما با وجود این اعتقاد که تمام امور انسان‌ها را خدا تعیین می‌کند، مسلمانان مسئول اعمال خود هستند و باید در روز قیامت جوابگو باشند.
زمان بین آفرینش و روز قیامت به عنوان تاریخ بشریت در اسلام توسط  قوانین الهی تنظیم شده اند . این قوانین ابدی و غیر قابل تغییر هستند و به زبان عربی به پیغمبر اسلام، آخرین فرستاده خدا، الهام شده‌اند. اما اگر این نظریه مسلمانان درست باشد که تاریخ به معنی حرکت و تغییر پس اسلام ، پس از دوران صدر اسلام ( دوران محمد و چهار خلیفه راشدین) به علت تغییر ناپذیری و ابدی بودن قوانین، از حرکت باز ایستاده این معنی را می دهد که تاریخ بعد از صدر اسلام به انتها ، به آخر خود رسیده. ( پایان تاریخ ). درست به همین علت، به علت اینکه برای مسلمانان تاریخ دیگر حرکتی ندارد، آن‌ها ( مسلمانان ) نمی‌توانند تاریخی فکر کنند و آن زمانی که تاریخی می‌اندیشیند خواهان بازگشت به ایده آل‌ها و ارزش‌های صدر اسلام هستند. اما این تاریخی فکر نکردن به این معنی نیست که مسلمانان درکی از زمان حال و گذشته ندارند. زمان حال برای مسلمانان فقط تا این حد اهمیت دارد که آن‌ها بتوانند، برای رستگار شدن در آن دنیا، اعمال و رفتار خود را که در روز قیامت بازبینی می شوند با ارزش‌های اخلاقی گذشته ( دوران صدر اسلام ) تطبیق دهند. ُبعد و مفهوم اخلاقی دوران صدر اسلام برای مسلمانان خارج از مقوله زمان قرار دارد، بدون زمان، ابدی و غیر قابل تغییر است. مسلمانان با یک نگرش اخلاقی ( مفهوم اخلاق در دوران اولیه اسلام ) به دوران گذشته، حال و آینده نگاه می کنند.‌‌ همان نگرش و تصوری که مسلمانان از زمان حال دارند برای زمان آینده نیز صدق می‌کند. زمان حال ( و آینده ) برای مسلمانان در رابطه با آن دنیا معنی و اهمیت دارد و نه برای برنامه ریزی ( برای آینده ) در این دنیا. 
برای مسلمانان زمان فقط در این دنیا اهمیت دارد و آن دنیا بدون زمان است. زمان در آن دنیا شکل مکان نیز  به خود می‌گیرد و دائمی است. به این ترتیب برای مسلمانان زمان و مکان یکی هستند. زمان شامل حال شهیدان نمی‌شود. شهیدان مستقیمآ به بهشت می‌روند و تا روز قیامت صبر نمی‌کنند.
 زمان حال تا روز قیامت به طول می‌انجامد و گذشته یک مقوله زمانی ( تاریخی ) نیست که هر لحظه دور‌تر می‌شود. زمان حال یعنی به تآخیر افتادن روز قیامت.

بر خلاف مسیحیان که خود را وارث فرهنگ یونان می‌دانند و تاریخ را تقسیم کردند به دوران باستان ( کلاسیک )، قرون وسطی و عصر نو ( عصر رنسانس، رفرماسیون، انقلاب صنعتی و علمی و بالاخره دوران سرمایه داری، مدرن) اعراب مسلمان فاقد دوره باستان هستند و پیدایش اسلام را سر آغاز تاریخ خود می دانند. عصر جدید ( مدرن ) در کشورهای اسلامی هنوز آغاز نشده. تاریخ مسلمانان فقط از دوران قرون وسطی تشکیل شده است و بدون حرکت است، یعنی مسلمانان ( اعراب ) و همچنین ایرانیان بعد از پذیرفتن اسلام دیگر ملت‌های تارِیخی نیستند ( تاریخ در اینجا به معنی حرکت، تکامل و تغییر هم از نظر فکری و هم از نظر ساختاری است ). به طور مثال در دوران زندیه (۲۵۰ پیش ) قانون قصاص در شیراز به اجرا در می‌آمد و امروز نیز این قانون در ایران عملی می‌شود. به این معنی که طرز فکر و بینش قضائی ( حقوقی ) دوران زندیه هنوز گذشته، تاریخی نشده. تاریخ در کشورهای اسلامی تشکیل شده است از یک سری حوادث و وقایع و نه یک روند تکاملی.
برخی از تغییرات اجتماعی که در کشورهای اسلامی مشاهده می شوند غربی هستند ( فرهنگ کشور‌های اسلامی تحت تاثیر ارزش‌های غرب قرار گرفته اند). این تغییر و تحولات تا حدودی زیادی نیز، برخلاف خواسته‌های شهروندان مسلمان، به این کشور‌ها تحمیل شده است. ( انقلاب ایران علیه این تحولات غربی در سال ۵۷ شکل گرفت ). ایرانیان اولین ملت اسلامی بودند که علیه غرب ( مدرن ) قیام کردند. حتا نیروهای چپ نیز ضد غرب ،ضد سرمایه داری ،یعنی ضد مدرن بودند و هستند . اما جامعه ایران در زمان حکومت شاه مدرن به معنی غربی آن نبود و نمی توانست هم باشد .
مخالفان شاه معتقد بودند که رژیم سعی می‌کند فرهنگ غرب را جایگزین فرهنگ سنتی ( اسلامی )کند. در واقع دلایل فرهنگی ( اخلاقی ) باعث بروز انقلاب در ایران شدند و نه مشکلات اقتصادی و سیاسی  (فقر و نبودن دمکراسی ). موتور، یا به قول مارکس لکوموتیو، انقلاب ایران را تمایل‌ها و اشتیاق‌های شدید مردم برای رسیدن به دوران اولیه اسلام  ( دوران صدر اسلام )، یعنی دوران محمد و خلفای راشدین به حرکت درآورد. اگر تاریخ غرب در فلسفه هگل با شکل گیری جامعه بورژوازی و حل تضاد مابین بنده و آقا ( گارگر و سرمایه دار ) و ایجاد مساوات بین آن‌ها به اتمام می‌رسد تاریخ در کشور های اسلامی با پدیدار شدن جامعه مئومنین ( اسلامی ) در دوران اولیه اسلام و بدون حل تضاد مابین آقا و بنده متوقف شده است. مابقی در کشور های اسلامی و با هملت سکوت است (The Rest Is Silence )   

درباره مفهوم تاریخ (نوشته ای از والتر بنیامین )

angelus_novus

Angelus Novus

“نقاش سوئیسی، پل کله ( Paul Klee )، یک تصویری به نام فرشته نو ( Angelus Novus) را نقاشی کرده است. در این نقاشی به نظر می رسد که فرشته به جایی، به یک چیزی خیره شده است و می‌خواهد خودش را از آن دور کند.

چشم‌های فرشته به حد زیادی باز شده اند. فرشته دهان خود را باز نگهداشته و بال‌های خود را نیز گشوده است. فرشته تاریخ می‌بایست یک چنین چهره ای داشته باشد. فرشته روی خود را به سوی گذشته برگردانده است. اگر گذشته برای ما به معنی یک سری اتفاقاتی هستند که پیش آمده‌اند برای فرشته این گذشته فقط یک فاجعه است که بی وقفه خرابه پدید می آورد و جلوی پای فرشته انباشت می کند. فرشته تاریخ می خواهد در جای خود بماند ، به قتل رسیدگان را زنده کند و نابود شدگان را دوباره به زندگی برگرداند. اما یک توفان شدیدی از بهشت می وزد‎ و نمی‌گذارد که فرشته  بال‌های خود را ببندد و در جای خود بماند. در حالی که بر انبوه خرابه‌های گذشته افزوده می‌شوند این توفان از بهشت فرشته را، برخلاف خواسته خود، بسوی آینده ای که فرشته پشتش را به آن کرده است به پرواز درمی آورد. آن پدیده ای که ما اسم آنرا پیشرفت گذاشته ایم همین توفان از بهشت است.”

والتر بنیامین (فیلسوف آلمانی )

سنگ نبشته ای از معاویه در حمام ام قیس ( اردن )

سنگ نبشته معاویه به زبان یونانی در ’ ام قیس ‘ ( اردن ) با علامت صلیب ( بالا، سمت چپ ) inschrift-11

( Israel Exploration Journal, Volume 32, 1982, Plate 11)

 ترجمه سنگ نبشته معاویه به زبان انگلیسی :

  In the day of ‘Abd Allah Muawiya ‘, the Commander of the faithful, the hot baths of the  people  there were saved and rebuilt by Abd Allah son of Abuasemos (Abū Hāšim) the Counsellor , on the fifth of the month of December , on the second day, in the 6th year of the indiction, in the year 726 of colony, according to the Arabs the 42nd year, for the healing of the sick, under the care of Ioannes , the official of Gadara 

تازگی ها ( اواسط قرن گذشته ؟ ) یک سنگ نبشته از معاویه پیدا شده است که در موزه ای در اسرائیل نگهداری می شود. این سنگ نبشته به مناسبت بازسازی و ترمیم یک حمام قدیمی ( از دوران تسلط یونانیان ) در ” ام قیس ” ( اردن ) در دوران فرمانروایی معاویه حکاری شده است. سنگ نبشته معاویه دارای چند ویژگی بخصوص است : سنگ نبشته به زبان یونانی است و در  سمت چپ ( بالا ) نقش صلیب دیده می شود. معاویه در این سنگ نبشته به اطلاع عموم می رساند ( خلاصه ) ” من ماآویا ( معاویه اینجا اسم خود را به زبان آرامی نوشته و نه معاویه، به زبان عربی ) رئیس محافظان ( زیردستان ؟ ) این حمام را برای سلامتی شهروندان بازسازی کردم. ”  سه تاریخ در این سنگ نبشته به زمان بازسازی حمام ام قیس اشاره می کنند : تاربخ محلی “   ام  قیس “، سال 726 ( the year 726 of colony ) ، تاریخ  مالیات بیزانس و سال 42 عربها ( according to the Arabs the 42nd year). تاریخ 726 شهر ” ام قیس ” را می توان مشخص کرد. ام قیس و 10 شهر دیگر در تاریخ  4 -63 قبل از میلاد به تصرف روم درآمدند و در همین سال نیز سکه سال یک این شهر ضرب شد. سکه سال یک “ ام قیس” در کلکسیون یک صومعه در شهر اروشلیم نگهداری می شود ( 1 ). بنابراین سال 726 در سنگ نبشته برابر  است با سال 3 / 662 میلادی و سال یک عرب ها برابر با سال 622. معاویه از سال عرب ها نام برده است (according to the Arabs the 42nd year) و نه از سال هجری ( هجرت ). حال سوال این است که به چه دلیل برای معاویه سال 622 میلادی سال یک عرب ها بود: در این سال با شکست ارتش خسرو دوم پرویز از بیزانس در ارمنستان و عقب نشینی ساسانیان از اروشلیم و سوریه اعراب این مناطق توانستند استقلال خود را به دست آورند. تاریخ نویس شهر انطاکیه ،یعقوب ادسایی، ( 640 – 708) ) به اهمیت این سال برای عرب ها  اشاره می کند” شاهنشاهی اعراب، که ما آن را طی ها ( Tayyaye ) می نامیم در سال 11 هراکلیوس ، پادشاه رومی ها و خسرو، پادشاه ایرانیان در سال 31 ( 622 / 621) آغاز شد ” و ” اعراب حمله خود را به سرزمین فلسطین آغاز کردند (626 -627) ، تا اینکه معاویه  صلح را برقرار کرد. “ (2)

 1- Augustus Spijkermann, The Coins of the Decapolis and provincia Arabia, Jerusalem 1978. P. 128-29, No. 1 

2 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Crossroads to Islam. New York 2003, p. 129

انتقام (قصاص ) در تراژدی اورستیا (Oresteia)

 Furies

  خدایان انتقام ( Eumenides ) اورستس را پس از کشتن کلویمسترا تعقیب می‌کنند

آشیلوس، تراژدی نویس یونانی ( ۵۲۵ – ۴۵۶ قبل از میلاد )، که در جنگ‌های مآراتن ( ۴۹۰ ) و سالامیس (  ۴۸۰ ) علیه ایرانیان شرکت داشت اولین بار نمایشنامه اورستیا را در سال ۴۵۸ در آتن به صحنه آورد. آشیلوس در این تراژدی یک تغییر مهم قضایی در آتن را به معرض نمایش می‌گذارد: گذر از سنت انتقام گرفتن ( قصاص ) به فراخوان و برگزاری یک دادگاه برای بررسی موضوع اتهام ( در اینجا قتل ).

هگل به این تراژدی اشاره می‌کند  ” که آشیلوس در اورستیا یک طرحی را به تماشا گذاشت که در آن یک شرایط بر‌تر ( تشکیل دادگاه ) جایگزین یک شیوه بدوی و اولیه ( انتقام گرفتن ) شد ” آشیلوس تراژدی اورستیا را در سه بخش به صحنه آورد:

 ۱- Agamemnon ( آگاممنون )

 ۲ – Choephoren

 ۳ – Eumenides ( ارینوئس )

دو قسمت اول تراژدی سنت انتقام گرفتن را به نمایش می‌گذارند و قسمت سوم گذار انتقام به تشکیل دادگاه را نشان می‌دهد. اما خیلی کوتاه موضوع تراژدی:

 قسمت اول: یونانیان آگاممنون را برای حمله به ترویا به فرماندهی ارتش یونان انتخاب می‌کنند. سربازان یونانی با کشتی‌های جنگی به طرف ترویا به حرکت در می‌آیند، اما ناوگان دریایی یونانیان در مسیر راه، به علت نبودن باد، از حرکت بازمی ایستد. آگاممنون برای اینکه دوباره باد بوزد دختر خود، ایفیگنیا، را قربانی خدایان می‌کند. بعد از قربانی کردن ایفیگنیا خدایان به وزیدن باد رضایت می‌دهند و کشتی‌ها دوباره به حرکت درمی آیند. بعد از پیروزی یونانیان در ترویا آگاممنون به یونان باز می‌گردد. آگاممنون کاساندرا، زن غیبگوی ترویای، که سقوط این شهر را پیشبینی کرده بود با خود به منزل می‌آورد. کلویمسترا، همسر آگاممنون، تصمیم می‌گیرد، بعلت قریانی شدن دختر خود، ایفیگنیا، به دست شوهرش و همچنین آوردن کاساندار به منزل مشترک، از شوهر خود انتقام بگیرد. کلویمسترا همسر خود، آگاممنون، را به قتل می‌رساند.

قسمت دوم: اورستس، پسر آگاممنون و کلویمسترا، انتقام پدر را می‌گیرد و مادر خود ( کلویمسترا) را می‌کشد.

در قسمت سوم نمایشنامه خدایان انتقام ( ارینوئس ) که منحصرا قاتلان را تعقیب و مجازات می‌کردند نقشه قتل و انتقام گرفتن از اورستس، به علت کشتن مادر خود، را طرح ریزی می‌کنند. اورستس که از ترس ارینوئس به آتن گریخته بود در این شهر از آتنا ( خدای خرد، جنگ و نگهبان آتن ) تقاضای کمک می‌کند. اورستس علت قتل مادر خود را به آتنا توضیح می‌دهد و همچنین خدایان انتقام نیز استدلال‌های خود را که چرا قصد انتقام گرفتن از اورستس را دارند نیز برای آتنا بازگو می‌کنند.

آتنا نقش قاضی را بعهده می‌گیرد و از اورستس سوال می‌کند که آیا قتل مادر برای دفاع از خود و یا اینکه به علت وحشت داشتن از فرد دیگری بوده است. در آخر آتنا تقاضای تشکیل یک دادگاه ( در آتن ) برای تحقیق قتل کلویمسترا به دست اورستس را می‌کند. هیت منصفه این دادگاه از بین برجسته‌ترین شهروندان آتن انتخاب می‌شوند. آپولو (خدای روشنایی و هنر) در دادگاه از  اورستس دفاع می‌کند. بعد از دفاع آپولو از اورستس آتنا از اعضای دادگاه می‌خواهد که حکم متهم (  اورستس ) را صادر کنند. اورستس در دادگاه تبرئه می‌شود و همچنین آتنا اعلام می‌کند که از این به بعد جرائم قتل را نه خدایان انتقام، بلکه دادگاه باید رسیدگی کند.

در ایران ما، بعد از ۲۵۰۰ سال که تراژدی اورستیا برای اولین بار در آتن به صحنه آمد، هنوز خدایان انتقام ( اولای دم ) سرنوشت متهم را تعیین می‌کنند و نه اعضای یک دادگاه.

هرودوت

 the-youth-of-bacchus-1884

( William-Adolphe Bauguereau ( 1884

شرکت ‌کنندگان مست و ساتیر ها در مراسم جشن دیونوسوس

به نقل از  هرودوت ( نقل قول از نقل قول ) ایرانیان تصمیمات مهم خود را نخست در حالت مستی و خلسه می گرفتند و روز بعد دوباره همین تصمیمات را در حالت هوشیاری بررسی می کردند، یا برعکس ، اول در هشیاری و روز بعد در حالت مستی .

آفرودیته ( Aphrodite )

  aphrodite4

این پیکر آفرودیته (خدای زیبایی) در قرن ۲ قبل از میلاد در آناتولی از خاک رس آفریده شد. پیکر تراشان یونان باستان مجسمه‌های مردان ورزشکار و جنگجو را عریان خلق می‌کردند، اما کمر و پاهای پیکر زنان را با یک پارچه سبک می‌پوشاندند. بنظر می‌رسد که در این تندیس آفرودیته با پارچه خیسی که بر بدن چسبیده و شکم را نمایان می‌کند خود را پوشانده است. هگل مجسمه های یونان را چنین تعریف کرد: ” قشنگتر از مجسمه یونانی وجود ندارد و به وجود هم نخواهد آمد. ” این نظریه هگل بیدین معنی است  که هنر در مجسمه یونانی به پایان خود رسیده است. جمله معروف هگل ” پایان هنر” هنوز هم مورد بحث است.
این تندیس در » موزه قدیمی « برلین نگهداری می‌شود

داروین

tiger

به آناتومی یوزپلنگ توجه کرده‌اید، طبیعت، یا به زبان مذهب، خدا، یک درنده قهار به معنای واقعی این لغت خلق کرده است. مانند یک اتومبیل مسابقه ( ماشین کورسی ) می‌تواند این گربه وحشی در سه ثانیه به سرعتی معادل ۱۰۰ کیلومتر برسد و با دندان‌ها و پنجه‌های قوی طعمه‌های خود را نقش بر زمین کند. از طرف دیگر همین طبیعت، یا خدا، تمام فن مهندسی را در خلق بدن آهو به کار گرفته تا این حیوان ظریف و قشنگ بتواند با جهش‌های بلند از تعقیب یوزپلنگ جان سالم بدربرد.

اما سوال آخر این است که خدا از یوزپلنگ، یا از آهو پشتیبانی می‌کند. اگر دندان‌های قوی و استخوان بندی محکم یوزپلنک زیر نظر گرفته شوند این تصور در ذهن ما تقویت می‌شود که خدا از یوزپلنگ پشتیبانی می‌کند، اما اگر به جست و خیز و سم آهو که خطری برای یوزپلنک است توجه کنیم آنوقت ما به این ایده می‌رسیم که خدا حامی آهو است. شاید دست راست خدا که مشغول خلق یوزپلنگ بوده اطلاع نداشته که دست چپ در حال آفریدن بدن آهو است، یا اینکه خدا این دو حیوان را آگاهانه با چنین ویژگی‌ها خلق کرده و از دیدن این بازی بی‌معنی و مرگبار در طبیعت ( تعقیب یوزپلنگ و فرار آهو ) لذت می‌برد. در غیر اینصورت خدا می‌توانست یوزپلنگ را هم مانند آهو گیاهخوار خلق کند. به این سوال‌ها مذهب نمی‌تواند یک جواب منطقی بدهد، اما تئوری “سیر تکامل” داروین ( Evolution ) بطور کامل پاسخ این سوال‌ها را داده است. تئوری داروین این سوال را نمی کند که آیا دندان های قوی یوزپلنگ و جهش های آهو معنی و مفهومی دارند. طبق این تئوری هر دو طرف در طبیعت، آهو و یوزپلنگ، سعی می‌کند که از دیگری بهتر ( ورزیده تر ) باشد و ژن موفق خود را به نسل بعدی انتقال دهد. انتخاب طبیعی ( selection ) فقط مراقب زنده ماندن نوع ( در اینجا آهو و یوزپلنگ ) و تولید ژن است و نه دادن معنای به طبیعت. 

از کتاب “ بزرگترین نمایش روی زمین: مدرکی برای تکامل  ” نوشته  Dawkins – صفخه 431 

تاثیر فرهنگ یونان بر مسیحیت

مسیحیت از‌ همان بدو پیدایش تا به امروز ( بیش از دوهزار سال ) موفق نشد خود را از فرهنگ یونان جدا کند، سیاست و هنر کفار یونانی برشانه‌های مسیحیان سنگینی می‌کرد. بخصوص اروپایی‌ها نتوانستند خود را از زیر این بار آزاد کنند. اولین انجیل و دیگر نوشته‌های دوران اولیه مسیحیت به زبان یونانی نوشته شده بودند ( نقل شده است که نیچه پس حواندن انجیل به زبان یونانی و مشاهده اشتباه هات زیاد زبانی در این متن گفته است: » از قرار معلوم خدا به زبان یونانی تسلط کافی نداشته است » ). بخصوص فلسفه ( نخست پلاتون و بعد ارسطو ) و هنر یونان ( منظومه هومر ، تراژدی و مجسمه سازی ) ذهنیت مسیحیان اروپایی را تحت تاثیر خود قرار داده است.

مسیحیان، برخلاف یهودیان و مسلمانان، یک رابطه آزاد و بدون اجبار با پیکر و اندام برهنه دارند. نقاشی‌های نقاشان دوران رنسانس که اندام برهنه مدل‌های خود را به نمایش گذاشته‌اند بخوبی این سنت یونانی را نشان می‌دهند. کلیسا نتوانست، یا نخواست نقاشان را از نقاشی پیکر‌های برهنه منع کند. یونانیان ۲۴۰۰ سال پیش با واژه دموکراسی آشنا بودند. در قرن ۵ قبل از میلاد دو پدیده ( منحصر به فرد ) پا به عرصه تاریخ گذاشتند: شکل گرفتن یک فرم جدیدی از دولت ( دولت دموکراسی ) و نمایان شدن یک نوع جدیدی از ادبیات ( تراژدی – کمدی ). این دو پدیده تا به امروز ذهن ما را بخود مشغول کرده‌اند. هرکدام از این دو، فرم دموکراسی دولت و تراژدی، به تنهایی برای خود منحصر به فرد نبودند، بلکه پدیدار شدن همزمان و رابطه این دو با یک دیگر یک رویداد استثنایی در تاریخ بشر است. تراژدی، برخلاف منظومه ( داستان‌های حماسی )، گذشته را بازتاب نمی‌کرد، بلکه این نوع جدید ادبیات مسائل روز دموکراسی آتن را به صحنه آورد. با اینکه حامعه آتنی قرن ۵ قبل از میلاد سکولار و مدنی ( جامعه مدنی ) بود، اما ساختار این جامعه اختلاف زیادی داشت با دولت‌های دموکراسی امروزه در کشور‌های اروپایی و آمریکای شمالی ( دموکراسی آتنی تفکیک بین قوه‌ها را نمی‌شناخت – اعضای قوه مجریه از حق رای در دادگاه‌ها برخوردار بودند ). ترکیب و مضمون تراژدی‌های که امرور به نمایش گذاشته می‌شوند تشابه زیادی داردند با نوع آتنی آن. کمدی نویس قرن 5 یونان ، آریستوفان، در جشن های که مناسبت خدای دیونیسوس هر ساله در آتن برگزار می شد سیاستمداران و روشنفکران ( سقراط ، ائوریپیدس ) را در تئاترهای خود به نوعی مضحک نشان می‌داد. مدل کمدی‌های ( کاباره ) که امروز طنزآمیز مسائل سیاسی روز را نشان می‌دهند نمایشنامه‌های قرن ۵ یونان هستند. در گشایش یکی از نهاد‌های پارلمان اروپا در بروکسل ( سال ۲۰۰۰ ) رئیس مجلس جلسه را با یک نقل قول از سیاستمدار و فرمانده ارتش قرن ۵ یونانی، از پریکلس ( Pericles )، افتتاح کرد. این سیاستمدار یونانی بر مزار کشته شدگان سربازان یونانی در جنگ با اشپارتا گفته بود که ” اسم قانون اساسی که ما داریم دموکراتی است ، چرا که دولت ما را اکثريت و نه اقليت تعيين می کند “. مسیحیان اروپایی آزادی‌های فردی در اولین حکومت دموکراسی در دنیا ( دموکراسی آتن در قرن ۵ قبل از میلاد ) را فراموش نکرده بودند. نه فقط آزادی‌های فردی، بلکه پیروی شهروندان از قانون نیز یک رسم یونانی بود. خشایارشا در حمله به یونان با این دو پدیده ( آزادی فردی و پیروی از قانون ) روبرو شد. برای خشایارشا قابل قبول نبود که چگونه سربازان یونانی که از نظر تعداد کمتر از سپاهیان ایران بودند و بدون آنکه کسی ( حاکم یا رهبری ) آن‌ها را مجبور کند آماده بودند علیه ایرانیان بجنگند. پادشاه فراری اشپارتا ( Damaratos ) که به دربار خشایارشا پناه برده بود به شاه ایران می‌گوید که » اشپارتایی‌ها از یک قانونی پیروی می‌کنند که به آن‌ها اجازه نمی‌دهد، هر چقدر هم که تعداد سربازان دشمن زیاد باشد، میدان نبرد را ترک کنند ». پادشاه فراری اشپارتا ادامه می‌دهد که سریازان اشپارتایی از قانون می‌ترسند و نه مانند سربازان ایرانی که از شاه وحشت دارند. هرودت خبر می‌دهد که خشایارشا بعد از شنیدن این گفته پادشاه فراری اشپارتا که قبل از جنگ ایران با یونان بیان شده بود فقط با یک لبخند پاسخ داده است. آزادی مذاهب که ما امرروز در اروپا شاهد آن هستیم نیز یک میراث یونانی است: پولس ( Paulus ) توانست آزادانه در یونان (۲۰۰۰ سال پیش ) برای مسیحیت تبلیغ کند و در صورتیکه این کار برای یک یونانی در اروشلیم امکان نداشت. شاید قضاتی که قانون آزاد بودن همجنسگرایی را در قرن گذشته تصویب کردند از گفتمان پلاتون در » سیمپوزیم ( symposium ) » اطلاع داشتند ( در این گفتمان پلاتون همجنسگرایی مورد بحث قرار می‌گیرد ). تک همسری نیر یک رسم یونانی است که از زمان هومر ( Homer ) – قرن ۸ قبل از میلاد – این نوع ازدواج در یونان مرسوم بوده است. هومر در منظومه ادیسه از چگونی زندگی  Laertes ، پدر اودیسئوس، خبر می‌دهد. به نقل از این شاعر یونانی، پدر اودیسئوس برای کمک به کار خانه همسرش یک خدمتکار جوان ( زن ) استخدام کرده بود. Laertes ارزش و اهمیت زیادی برای خدمتکار خانه قائل بود. احترام Laertes به خدمتکار همانند احترام او به همسرش بود. اما هیچوقت Laertes سعی نکرد یک رابطه جنسی با خدمتکار خانواده برقرار کند. در صورتیکه تورات در بخش اول (سفر پیدایش) از چند همسری یعقوب، پیغمبر یهودیان، خبر می‌دهد. یعقوب، برحلاف پدر اودیسئوس، با دو زن ازدواج کرده بود ( خواهران راحیل و لبه ). یعقوب نه فقط از دو همسرش فرزند داشت، بلکه دو خدمتکار خانواده نیز از یعقوب صاحب فرزند شدند. این دو کتاب، منظومه ادیسه و تورات تقریبا همزمان ( قرن ۸ فبل از میلاد ) نوشته و یا بیان شده‌اند. مسیحیان، برخلاف یهودیان و مسلمانان، تک همسری را انتخاب کردند. در تراژدی‌های ائوریپیدس ( Euripides ) – تئا‌تر نویس یونانی قرن ۵ قبل از میلاد – نیر می‌توان تفاوت بین فرهنگ‌های غرب و شرق را مشاهده کرد. ائوریپیدس در تراژدی مدئا (Medea ) یک بحران زناشویی را به نمایش می‌گذارد. Jason، شوهر مدئا، تصمیم می‌گیرد از همسر خود، از، مدئا ، جدا شود و با یک زن جوان‌تر که دختر پادشاه هم است ازدواج کند. به نقل از ائوریپیدس مدئا قبل از ازدواج یکبار زندگی Jason را از مرگ نجات داده بود و با وجود مخالفت خانواده خود با Jason ازدواج می‌کند. پس از ازدواج مدئا از خانواده طرد می‌شود. حال می‌بایست مدئا، با وحود اینکه فداکاری زیادی برای شوهرش کرده بود، منرل و فرزندان خود را ترک کند. مسائل اخلاقی در این ترادژی که با بیرون کردن مدئا از خانه برای تماشاگران مطرح می‌شوند فقط در جامعه ای که در آن‌ سنت تک همسری رایج هستند پیش می‌آیند. اینگونه مسائل اخلاقی را شرق، بعلت عادی بودن تعدد زوجات، نمی‌شناسد. در جامعه شرقی شوهر می‌تواند، بدون ترک زن اول و بدون اینکه با یک مسئله اخلاقی روبرو شود، زن دوم را نیز به خانه بیآورد. نخست همدلی ائوریپیدس در این تراژدی با مدئا است، اما پس از آنکه مدئا تصمیم می‌گیرد، برای انتقام از شوهرش، فرزندان خود را به قتل برساند از محبوبیت قهرمان داستان کاسته می‌شود. در این نمایشنامه که برای اولین بار در سال ۴۳۱ ( قبل از میلاد ) به صحنه آمد مدئا به وابستگی‌های یک طرفه زن به شوهر در زندگی زناشویی اعتراض دارد. مدئا در بخشی از این نمایشنامه ادعا می‌کند که زن در خانواده شرائط سخت تری را باید تحمل کند تا مرد و حتا امکان مرگ هنگام زایمان برای زن به مراتب بیشتر است تا امکان کشته همسر در حبهه جنگ. قهرمان زن ائوریپیدس، مدئا، در این تراژدی همچنین شکایت می‌کند که برای زنان ( در آتن ) آبرومندانه نیست از شوهران خود تقاضای طلاق کنند. بین سال ۴۳۱ ( قبل از میلاد ) که برای اولین بار تراژدی مدئا به نمایش گذاشته شد تا اواخر قرن ۱۹ که جنبش‌های فمینیستی شکل گرفتند یک چنین اعتراضی مانند اعتراض قهرمان تراژدی ائوریپیدس (مدئا ) به وابستگی یک جانبه زن به مرد در زندگی زناشویی شنیده نشده بود. ائوریپیدس در تراژدی دیگری تمایلات جنسی زن را مطرح می‌کند. اسطوره های یونانی که موضوع بیشتر تراژدی‌ها از آن‌ها گرفته شده است به زن‌های اشاره کرده است که برای برقراری رابطه با مرد ابتکار عمل را به دست گرفتند. یکی از این اسطور‌ه ها سرگذشت هیپولوتس ( Hippolytos ) است که ائوریپیدس آن را با همین نام برای اولین بار در سال ۴۲۸ (قبل از میلاد) به نمایش گذاشت. این نمایشنامه برای آتنی‌ها یک شوک بود. فایدرا ( Phaidra )، همسر پادشاه اسطوره ای تسئوس ( Theseus )، بر روی صحنه به ناپسری خود، به هیپولوتس، اظهار عشق می‌کند. هیپولوتس جواب رد به فایدرا می‌دهد. فایدرا، پس از شنیدن جواب رد، خود را می‌کشد. ائوریپیدس در این نمایشنامه همچنین نشان می‌دهد که هیپولوتس نه ققط در رابطه با فایدرا، بلکه اساسا از تماس جنسی خودداری می‌کند. ائوریپیدس در یک نوشته ناتمام یادآور می‌شود : ” افرادی که از خدای عشق دوری می‌کنند فاقد تعادل روحی هستند “. این نظریه ائوریپیدس برای خوانندگان امروزی که آثار فروید را می‌شناسند زیاد ناآشنا نیست. اهداف جنبش‌های فمینیستی امروز، مبارزه علیه نابرابری‌ها در زندگی زناشویی و درخواست مساوات جنسی بین زن و مرد، را ائوریپیدس در قرن ۵ قبل از میلاد در تراژدی‌های خود مطرح کرده است. 

 یکی از اصول سیاست دولت‌های اروپایی پذیرفتن استنباط‌ها ( ارزش‌ها – ایدئولوژی‌ها ) و نظریات مختلف شهروندان است. بر طبق قانون اساسی این دولت‌ها هیچ شهروندی نباید به خاطر اعتقاد داشتن به یک مذهب، یا قبول کردن یک مرام و مسلک مورد تبعیض قرار گیرد. نگرش ( سیستم ارزشی ) دولت‌های غربی به ارزش‌ها و اعتقادات شهروندان نسبی است. در این جوامع هیچ ارزشی بر‌تر از ارزش دیگر نیست و ارزش‌های مختلف در کنار یک دیگر همزیستی می‌کنند. دولت‌های غربی در مقابل ارزش‌ها موجود در جامعه بی‌طرف هستند. کشف و پذیرفتن ارزش‌های مورد قبول  انسان‌ها و آنهم به طور نسبی ( نسبی گرایی ) یک دستاورد یونانی است. پلاتون برای اولین بار (؟) در گفتمان‌های خود ( پروتاگوراس، گرگیاس ) به نسبی گریان که فیلسوف آن‌ها را سوفسطاییان یا سفسطه گریان ( Sophisma ) می‌نامد اشاره می‌کند. پلاتون نظر انتقاد آمیز به سوفسطاییان داشت و معتقد بود که پیروان این نگرش ( این مکتب ) فیلسوف نیستند. برخلاف پلاتون و ارسطو سوفسطاییان در پی دست یافتن به ارزش‌های مطلق نبودند. برای کارل پوپر سوفسطاییان روشنگران زمان خود بودند و پلاتون یک تمامیت خواه. پروتاگوراس پایه گذار روش مخالف و موافق بودن شهروندان با یک نظریه در گفتمان‌ها است که ما امروز در بیشتر مناقشه‌ها و بحث‌ها در رسانه‌های گروهی شاهد آن هستیم (برنامه های Pro و Contra در تلویزیون ). نسبی گرایی پروتاگوراس در همین روش مخالف و موافق به خوبی مشاهده می‌شود که حتی در باره خدا نیز صدق می‌کند: پروتاگوراس به بودن، یا نبودن خدا شک داشت. همین برداشت از بودن یا نبودن خدا باعث شد که پروتاکوراس اعلام کند که » معیار تمام قضیه‌ها، یا جیز‌ها انسان است «. به این ترتیب، به نظر پروتاگوراس، شهروندان  خود باید تصمیم بگیرند و نه خدایان که چه قوانینی در جامعه به اجراء درآیند.

مفهوم زمان در اسلام

 

برای تعیین و درک مفهوم زمان در اسلام باید دو نکته را در نظر گرفت: 

نخست درک و فهم مسلمانان از زمان ( به وجود آمدن دنیا و خلقت انسان ) و دوم  عمل کرد و روش زندگی آنها ( جامعه‌شناسی-  مذهبی ). تاثیر این دو مقوله ( درک مسلمانان از زمان و عمل کرد اجتماعی) بر یکدیگر نه فقط مفهوم زمان در اسلام  را تعریف، بلکه آگاهی و درک مسلمانان از تاریخ (آگاهی تارِیخی ) را نیز مشخص می‌کند. 

بر طبق روایتهای اسلامی ( حدیث ها) خدا اول دنیا را آفرید ( دنیا را ساخت )  و با دستورات بعدی هستی ( انسان ) را خلق کرد. این به این معنی است که دنیا یک سرآغاز دارد ( بر خلاف ایده جاودانی در فلسفه پلاتون که دنیا سرآغازی ندارد ) و آفرینش نیز به طور تسلسلی اتفاق افتاده است ، یعنی خدا از هر لحظه به لحظه دیگر یک آفرینش نو طراحی کرده که پس از ربط این لحظه‌ها آفرینش حالت دائمی پیدا کرد. آفرینش از هر لحظه به لحظه دیگر و ادامه آن به دستور خدا به این معنی است که خدا آینده جهان را چه از نظر فکری و چه از نظر برنامه ای ( عملی ) از هر لحظه به لحظه دیگر تعیین می‌کند. طبق این نظریه (آفرینش ) انسان‌ها در ساخت و طرح ریزی آینده جهان نقشی ندارند. استفاده روزانه لغت “ انشاءﷲ“ به معنای “ هر آنچه خدا بخواهد “ نیز از همین طرز فکر سرچشمه گرفته است. قانون علت و معلول ( سببی ) ارسطو که شامل تمام  قوانین در طیبعت و هستی می شود در اسلام اعتبار ندارد. اما با وجود این اعتقاد که تمام مسائل انسان‌ها را خدا تعیین می‌کند، مسلمانان مسئول اعمال خود هستند و باید در روز قیامت جوابگو باشند.
زمان بین آفرینش و روز قیامت به عنوان تاریخ بشریت در اسلام توسط  قوانین الهی تنظیم شده اند . این قوانین ابدی، غیر قابل تغییر هستند و به زبان عربی به پیغمبر اسلام، به آخرین فرستاده خدا، وحی شده‌اند. ابدی و غیر تغییر بودن قوانین به این معنی است که تاریخ پس از صدر اسلام ( دوران محمد و چهار خلیفه راشدین) از حرکت باز ایستاده ، به انتها ، یا به آخر خود رسیده ( پایان تاریخ ). درست به همین علت، به علت اینکه برای مسلمانان تاریخ دیگر حرکتی ندارد، آن‌ها ( مسلمانان ) نمی‌توانند تاریخی فکر کنند و آن زمانی که تاریخی می‌اندیشیند خواهان بازگشت به ایده آل‌ها و ارزش‌های صدر اسلام هستند. اما این تاریخی فکر نکردن به این معنی نیست که مسلمانان درکی از زمان حال و گذشته ندارند. زمان حال برای مسلمانان فقط تا این حد اهمیت دارد که آن‌ها بتوانند برای رستگار شدن در آن دنیا اعمال و رفتار خود را که در روز قیامت بازبینی می شوند با ارزش‌های اخلاقی گذشته ( دوران صدر اسلام ) تطبیق دهند. ُبعد و مفهوم اخلاقی دوران صدر اسلام برای مسلمانان خارج از مقوله زمان است، یعنی بدون زمان، ابدی و غیر قابل تغییر است. مسلمانان با یک نگرش اخلاقی ( ارزش های اخلاقی در صدر اسلام ) به دوران گذشته، حال و آینده نگاه می کنند.‌‌ همان نگرش و تصوری که مسلمانان از زمان حال دارند برای زمان آینده نیز صدق می‌کند. زمان حال ( و آینده ) برای مسلمانان در رابطه با آن دنیا معنی و اهمیت دارد و نه برای برنامه ریزی ( برای آینده ) در این دنیا. 
برای مسلمانان زمان فقط در این دنیا اهمیت دارد و آن دنیا بدون زمان است. زمان در آن دنیا شکل مکان نیز به خود می‌گیرد (بهشت، جهنم ) و دائمی است. بدین ترتیب برای مسلمانان زمان و مکان یکی هستند. زمان شامل حال شهیدان نمی‌شود. شهیدان مستقیمآ به بهشت می‌روند و تا روز قیامت صبر نمی‌کنند.
 زمان حال تا روز قیامت به طول می‌انجامد و گذشته یک مقوله زمانی ( تاریخی ) نیست که هر لحظه دور‌تر می‌شود. زمان حال یعنی به تآخیر افتادن روز قیامت.

برخلاف مسیحیان که خود را وارث فرهنگ یونان می‌دانند و تاریخ را تقسیم کردند به دوران باستان ( کلاسیک )، قرون وسطا و عصر جدید ( عصر رنسانس، رفرماسیون، انقلاب صنعتی و علمی ، سرمایه داری، مدرن) اعراب مسلمان فاقد دوره باستان هستند و پیدایش اسلام را سر آغاز تاریخ خود می دانند. عصر جدید ( مدرن ) در کشورهای اسلامی هنوز آغاز نشده. تاریخ مسلمانان فقط از دوران قرون وسطا تشکیل شده است و بدون حرکت است، یعنی مسلمانان ( اعراب ) و همچنین ایرانیان بعد از پذیرفتن اسلام دیگر ملت‌های تارِیخی نیستند ( تاریخ در اینجا به معنی حرکت، تکامل و تغییر هم از نظر فکری و هم از نظر ساختاری ). به طور مثال در دوران زندیه (۲۵۰ پیش ) قانون قصاص در شیراز به اجرا در می‌آمد و امروز نیز این قانون در ایران عملی می‌شود، به این معنی که طرز فکر و بینش قضائی ( حقوقی ) دوران زندیه هنوز در ایران نگذشته، تاریخی نشده. تاریخ در کشورهای اسلامی تشکیل شده است از یک سری حوادث و وقایع و نه یک روند تکاملی.
برخی از تغییرات اجتماعی که در کشورهای اسلامی مشاهده می شوند غربی هستند و این تغییر و تحولات تا حدودی زیادی نیز برخلاف خواسته‌های شهروندان مسلمان به این کشور‌ها تحمیل شده اند ( انقلاب ایران علیه این تحولات غربی در سال ۵۷ شکل گرفت ). ایرانیان اولین ملت مسلمان بودند که علیه غرب ( مدرن ) قیام کردند و حتا نیروهای چپ نیز ضد غرب ،ضد سرمایه داری،یعنی ضد مدرن بودند و هستند .
مخالفان شاه معتقد بودند که رژیم سعی می‌کند فرهنگ غرب را جایگزین فرهنگ سنتی ( اسلامی )کند. در واقع دلایل فرهنگی ( اخلاقی ) باعث بروز انقلاب در ایران شد و نه مشکلات اقتصادی و سیاسی  (فقر و نبودن دمکراسی ). موتور، یا به قول مارکس لکوموتیو، انقلاب ایران را تمایل‌ها و اشتیاق‌های شدید مردم برای رسیدن به دوران صدر اسلام، دوران محمد و خلفای راشدین، به حرکت درآورد.